هوسوک : بیبی خوبی ؟
جین خواست جواب بده که دستی دور کمرش حلقه شد ، نامجون با پوزخند دسته دیگش رو توی جیب شلوارش فرو برد و با دستی که دور کمر امگا بود جین رو به خودش چسبوند و گفت
نامجون: فک کنم اون بیبی من باشه ؟ نه ؟
هوسوک با عصبانیت غرید
هوسوک : با چه جراتی اون رو لمس میکنی ؟
نامجون: با همون جراتی که تو امگای منو بیبی صدا میزنی
نامجون هم مثل خودش با عصبانیت غرید و خرخری کرد که نشون میداد گرگش عصبانیه
کای و جکسون به سمت اون ها اومدن تا به دوست صمیمیشون هوسوک کمک کنن و البته که می خواستن جلوی جیمین و تهیونگ خودی نشون چون اون دوتا امگا برای اون ها در نظر گرفته شده بودن
کای ، جکسون: چی شده ؟
نامجون پوزخندی زد و کمر جین رو محکم تر چسبید ، بالاخره جین از شک در اومد و با صدای آرومی رو به نامجون گفت
جین: میشه فشار دستت رو کم کنی؟؟
و نامجون بدون هیچ حرفی فشار دستش رو کمتر کرد اما دستش رو برنداشت
هوسوک: داری اذیتش میکنی
جیمین : قطعا اذیت های جفتش بهتر از تحمل کردن توعه
کای: جیمین.....
جیمین : ساکت ، من امشب بوی جفتم رو حس کردم و امیدوارم تو این جشن کوفتی سریع تر پیداش کنم
کای خواست به جیمین به توپه که صدای بمی از پشت سرش گفت
یونگی: فکرشم نکن صدات رو روی امگای من بلند کنی
چشمای جیمین دوباره به رنگ آبی در اومدن اما سریع به حالت عادی برگشتن ، جیمین باورش نمی شد جفتش فرمانده پک جئون بزرگترین پک کشور باشه
یونگی به سمت امگای متعجب رفت ، گونش رو بوسید و گفت
یونگی: مین یونگی و تو ؟
جیمین: پارک جیمین
جیمین بی اختیار زمزمه کرد و خواست از آلفا فاصله بگیره اما آلفا با گرفتن دستش مانع شد و اون رو توی بغلش کشید و دستش رو دور کمرش حلقه کرد امگا از خجالت سرش رو پایین انداخت
جکسون : تهیونگی بیا بریم به پدرت خبر بدیم
جکسون خواست به سمت امگا بره که دو آلفا غرش آرومی که کردن مانع جکسون شدن
جکسون: دیگه چه مرگتونه ؟
یونگی: به عنوان فرمانده پک وظیفه دارم تا از لونا محافظت کنم
به غیر از نامجون بقیه با تعجب بهش نگاه کردن ، اما این وسط تهیونگ هنوز با چشمای آبی داشت دنبال جفتش میگشت که ناگهان دستی از پشت دور شکمش حلقه شد و کنار گوشش زمزمه کرد
YOU ARE READING
THAT IS MY OMEGA [Kookv]
Short Storyنام: اون امگای منه 💫 جونگکوک ، نامجون ، یونگی الفاهایی هستن که می تونن رایحه خودشون رو پنهان کنن پدر هاشون مدام اونها رو تحقیر می کنند و کتک می زنند جین ، تهیونگ ، جیمین امگاهایی هستند که توسط پدر تحقیر و کتک زده میشن و به دستور اونها مجبور با افرا...