44

2K 129 4
                                    

متن ادیت نشده ساری 🙏🙏

وقتی شیر دادن به توله ها تموم شد کوک اونارو تو تخت های کوچولوشون گذاشت

تو فاصله شب تا صبح که تهیونگ خواب بود جین و جیمین لباس های توله ها رو با لباس های بیمارستان عوض کرده بودن

ته ای به در خورد و کوک به سمت در رفت و در رو باز کرد، همین که در رو باز کرد بقیه ریختن داخل اتاق

جین: چطوری تولهههههه

جیمین: تهیونگییییییی

به ترتیب تهیونگ رو بغل کردن و بهش تبریک گفتن

نامجون: خسته نباشی تهیونگی

پیشونی تهیونگ رو بوسید و بغلش کرد

یونگی: خسته نباشی کیوتی

گونه تهیونگ رو بوسید و اونم بغلش کرد

ته: ممنونم هیونگا ببخشید نگرانتون کردم

جین: ایون حرف رو نزن عزیزم

جیمین: تهیونگی ضعف نداری ؟ دلت تیر نمی کشه ؟

ته: نه هیونگ اما احساس ضعف میکنم

جیمین: اوکی

جیمین سرم آهنی رو که همراه خودش آورده بود رو آماده کرد

بعد از اینکه رگ تهیونگ رو پیدا کرد سوزن سرم رو توی رگش فرو کرد

کوک چشماش رو تهیونگ بود ، با این حرکت احساس کرد اون سوزن رو تو قلب خودش فرو کردن

کوک می دونست تهیونگ خون زیادی از دست داده ، خب این چیزی بود که بقیه رو نگران می کرد

امگاها موقع زایمان توله های خون خالص و خشن چون خون زیادی از دست میدادن از خون ریزی زیاد می میردن

کوک به سمت همسرش رفت ،دستش رو گرفت و پیشونی امگاش رو بوسید ، رو به جیمین گفت

کوک: خیلی ضعیف شده ؟

جیمین: خب تهیونگ خون زیادی از دست داده تقریبا دو برابر اونی که آنجاها تو توله های معمولی از دست میدن اما نگران نباش زدن سرم آهن و خوردن خوراکی های مقوی به علاوه چندتا قرص ویتامین می‌تونه تا حد زیادی این ضعف رو جبران بکنه

کوک: ممنونم جیمینی

جیمین: خواهش میکنم ، نگران نباش کوکی همه چی اوکیه

کوک با لبخند سری تکون داد، جیمین هم به جین که داشت با چشمای قلبی توله ها رو نگاه می کرد پیوست

تهیونگ با خنده به هیونگاش نگاه کرد ، یونگی و نامجون هم به سمت نوزادا رفتن و کوک و تهیونگ رو به چپشون گرفتن

( میدونم برای بچه چند روزه بزرگه ولی به بزرگی خودتون ببخشید عکس پیدا نکردم 🥺 در ضمن چون همسان هستن یه دونه گذاشتم 😊)

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Where stories live. Discover now