19

2.4K 159 6
                                    


و همراه کوک سمت میز ناهار خوری رفتن اما ناگهان صدای داد های جین از توی حیاط اومد

جین : تهیوووونگگگ ، تهههییووننگگگ

تهیونگ با نگرانی منتظر وارد شدن هیونگش شد و بعد از چند لحظه جین و دید که داره به سمتش میدوعه

جین به محض اینکه به تهیونگ رسید تهیوگ رو بغل کرد و چلوندش

جین: وای تهیونگ تونست ..... شاگرد من تونست وای خدا دارم از ذوق میمیرم

ته: هیونگ منظورت چیه ؟ کدوم شاگردت تونست ؟؟ چیه تونست؟

جین : هیونجین تونست یه بچه رو عمل کنه وووویییی

و دوباره تهیونگ رو چلوند

ته: وای هیونگ این عالیه وووووییییی

و اونم برادرش رو بغل کرد و این نامجون و کوک بود که با لبخند به اون دوتا برادر نگاه میکردن تهیونگ و جین مشغول ذوق کردن بودن که این دفعه صدای داد جیمین تو حیاط پیچید

جیمین: االلففاااا

کوک: منظورش از آلفا منم ؟

نامی : فک کنم

و بعد چند لحظه جیمین و یونگی توی خونه ظاهر شدن ، جیمین با اخم به سمت آلفا اومد رو به روی آلفا ایستاد و انگشت اشاره اش رو سمت یونگی گرفت

جیمین: من دیگه با این گربه وحشی زندگی نمی کنم آلفا

و بعدش بدون اینکه فرصتی برای حرف زدن به کوک بده سمت جین و تهیونگ رفت تا به جین تبریک بگه

کوک و نامجون به سمت یونگی برگشتن و همزمان گفتن

نامی و کوک : چکارش کردی ؟

یونگی شونه ای بالا انداخت و چیزی نگفت و در عوض به موچی متحرکش که عین جوجه بالا و پایین می پرید نگاه کرد

کوک: جیمین شی حالا نمی خوای بگی چرا دیگه با این گربه وحشی زندگی نمی کنی ؟

جیمین: چرا ؟ واقعا دارین می پرسیم چرا ؟؟ از وقتی منو پیدا کرده اون قدر منو چلونده که استخونام پودر شده تازه ....

به لپاش اشاره کرد و ادامه داد

جیمین: اینقدر اینا رو کشیده و گاز گرفته احساس میکنم سرطان لپ گرفتم

و نمی دید که چطور با اون قیافه عصبانی و تند تند حرف زدنش صد برابر کیوت تر شده و دندونای یونگی داره برای گاز گرفتن لپاش میخاره

یونگی : شما ها الان همتون قیافش رو‌ دیدین درسته؟

همه : اره

یونگی: خب الان حق رو به کی میدین ؟؟

همه: تو

جیمین : تهیونگ ، جین شماها باید طرف من باشین نامردا

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu