و همراه کوک سمت میز ناهار خوری رفتن اما ناگهان صدای داد های جین از توی حیاط اومدجین : تهیوووونگگگ ، تهههییووننگگگ
تهیونگ با نگرانی منتظر وارد شدن هیونگش شد و بعد از چند لحظه جین و دید که داره به سمتش میدوعه
جین به محض اینکه به تهیونگ رسید تهیوگ رو بغل کرد و چلوندش
جین: وای تهیونگ تونست ..... شاگرد من تونست وای خدا دارم از ذوق میمیرم
ته: هیونگ منظورت چیه ؟ کدوم شاگردت تونست ؟؟ چیه تونست؟
جین : هیونجین تونست یه بچه رو عمل کنه وووویییی
و دوباره تهیونگ رو چلوند
ته: وای هیونگ این عالیه وووووییییی
و اونم برادرش رو بغل کرد و این نامجون و کوک بود که با لبخند به اون دوتا برادر نگاه میکردن تهیونگ و جین مشغول ذوق کردن بودن که این دفعه صدای داد جیمین تو حیاط پیچید
جیمین: االلففاااا
کوک: منظورش از آلفا منم ؟
نامی : فک کنم
و بعد چند لحظه جیمین و یونگی توی خونه ظاهر شدن ، جیمین با اخم به سمت آلفا اومد رو به روی آلفا ایستاد و انگشت اشاره اش رو سمت یونگی گرفت
جیمین: من دیگه با این گربه وحشی زندگی نمی کنم آلفا
و بعدش بدون اینکه فرصتی برای حرف زدن به کوک بده سمت جین و تهیونگ رفت تا به جین تبریک بگه
کوک و نامجون به سمت یونگی برگشتن و همزمان گفتن
نامی و کوک : چکارش کردی ؟
یونگی شونه ای بالا انداخت و چیزی نگفت و در عوض به موچی متحرکش که عین جوجه بالا و پایین می پرید نگاه کرد
کوک: جیمین شی حالا نمی خوای بگی چرا دیگه با این گربه وحشی زندگی نمی کنی ؟
جیمین: چرا ؟ واقعا دارین می پرسیم چرا ؟؟ از وقتی منو پیدا کرده اون قدر منو چلونده که استخونام پودر شده تازه ....
به لپاش اشاره کرد و ادامه داد
جیمین: اینقدر اینا رو کشیده و گاز گرفته احساس میکنم سرطان لپ گرفتم
و نمی دید که چطور با اون قیافه عصبانی و تند تند حرف زدنش صد برابر کیوت تر شده و دندونای یونگی داره برای گاز گرفتن لپاش میخاره
یونگی : شما ها الان همتون قیافش رو دیدین درسته؟
همه : اره
یونگی: خب الان حق رو به کی میدین ؟؟
همه: تو
جیمین : تهیونگ ، جین شماها باید طرف من باشین نامردا
JE LEEST
THAT IS MY OMEGA [Kookv]
Kort verhaalنام: اون امگای منه 💫 جونگکوک ، نامجون ، یونگی الفاهایی هستن که می تونن رایحه خودشون رو پنهان کنن پدر هاشون مدام اونها رو تحقیر می کنند و کتک می زنند جین ، تهیونگ ، جیمین امگاهایی هستند که توسط پدر تحقیر و کتک زده میشن و به دستور اونها مجبور با افرا...