صبح با نوازش های آرومی روی سینه عضله ای لختش چشماش رو باز کرد ، امگاش داشت آروم با نوک انگشتای ظریفش سینش رو نوازش می کرد
لبخندی زد و امگا رو به خودش فشرد که باعث شد امگا متوجهش بشه
تهیونگ با چشمای درشت و مشکیش به آلفا نگاه کرد ،کوک لباش رو غنچه کرد و تهیونگ هم با خنده بوسه اول صبح آلفاش رو داد
کوک: خوبی بیبی ؟ درد نداری ؟
ته: نه خوبم درد ندارم
کوک دستش رو توی موهای تهیونگ برد و مشغول نوازش موهاش شد
ته: کوکی
کوک: جونم
ته: کوک میشه ..... میشه ....
کوک که تردید امگاش رو دید لبخندی زد تا تهیونگ آروم بشه و راحت حرفش رو بزنه
کوک: میشه چی فدات شم ؟؟
ته: میشه من ..... خب ..... بعد از اینکه کارم تو بیمارستان تموم شد..... برم.....برم بومگیو رو ..... بومگیو رو ببینم
بالاخره حرفش رو گفت ، کوک همچنان تهیونگ رو نوازش میکرد اما اخم کم رنگی روی صورتش اومد
کوک: به یه شرط
ته: چه شرطی ؟
کوک: از اونجا که سابقه اش خرابه هر جا و هر موقع که من گفتم همو می بینید و البته با محافظت کامل
ته: قبوله
تهیونگ می خواست یک بار برای همیشه این قضیه رو حل کنه ، اگر بومگیو حرفش رو قبول می کرد که هیچ وگرنه تهیونگ دیگه باهاش کاری نداشت
کوک: شماره اش رو بده تا باهاش هماهنگ کنم
ته: باشه ، ممنون کوکی
لبخندی زد و گونه آلفا رو بوسید ، بلند شدن که تهیونگ زیر دلش رو گرفت و لبش رو از درد گاز گرفت، کوک با نگرانی دوباره تهیونگ رو خوابوند
کوک: چی شد نفسم؟
ته: هیچی دلم تیر کشید
کوک: صبر کن حمام رو آماده کنم آب گرم بهترش میکنه
تهیونگ سری تکون داد و تا اومدن کوک روی تخت دراز کشید
کوک بعد از اینکه حموم آب گرم رو آماده کرد تو اتاق برگشت ، آروم تهیونگ رو بغل کرد و به سمت حمام رفت
توی وان نشست و تهیونگ رو روی پاهاش نشوند و آروم مشغول نوازش شکمش شد
تهیونگ سرش رو توی گردن آلفا برد و بوی تلخش رو بو کشید ، نمی دونست چرا ولی به شدت به رایحه اش نیاز داشت
ته: کوکو
کوک: جونم نفسم
ته: رایحه ات رو بیشتر پخش کن
YOU ARE READING
THAT IS MY OMEGA [Kookv]
Short Storyنام: اون امگای منه 💫 جونگکوک ، نامجون ، یونگی الفاهایی هستن که می تونن رایحه خودشون رو پنهان کنن پدر هاشون مدام اونها رو تحقیر می کنند و کتک می زنند جین ، تهیونگ ، جیمین امگاهایی هستند که توسط پدر تحقیر و کتک زده میشن و به دستور اونها مجبور با افرا...