THAT IS MY OMEGA [Kookv]

33

تهیونگ رو روی تخت انداخت  و خودش روش خیمه زد ، تهیونگ آب دهنش رو صدا دار قورت داد و به چشمای گرسنه کوک خیره شد

خب اینجا بود که فهمید نباید حسادت آلفاش رو تحریک کنه وگرنه آخر سر این خودشه که به فاک می‌ره

کوک با یه دستش دستای امگاش رو ضرب دری بالای سرش قفل کرد و سرش رو داخل کردن امگا برد

ته:ددی من فقط می....اخخخخخ

با گاز محکمی که آلفا از شاهرگش گرفت نفسش رفت ، انگار آلفاش خیلی دلخور بود

کوک سانت به سانت گردن کشیده امگاش رو محکم گاز می گرفت و جای اون رو برای چند ثانیه میمکید تا قشنگ کبود بشه

گردن کشیده و سفید امگا رو که حالا قرمز و کبود بود ول کرد

ته: ددی من متاسفم دیگه این کار رو نمی کنم

کوک: من عاشق تنبیه کردنتم بیبی و تو خودت بهانه اش رو بهم میدی

بی توجه به حرفی که تهیونگ زد دستاش رو ول کرد تا نیم تنه اش رو در بیاره

وقتی نیم تنه تهیونگ رو در آورد اون رو پایین تخت انداخت و دست برد تا تی شرت خودش رو هم دربیاره

تهیونگ با برهنه شدن سینه هاش اونا رو با دستاش پوشوند نه از خجالت بخاطر اینکه آلفاش دوباره نیپلاش رو زخم نکنه

کوک با دیدن این حرکت غرشی کرد که تهیونگ دستاش رو برداشت

کوک: حق نداری خودت رو از من بپوشونی

با لحن آلفاییش گفت و تهیونگ مجبور شد اطاعت کنه ، کوک سینه های نرم امگاش رو توی دستش چلوند و بعد از اون سیلی به سینه هاش زد و به جای دستاش روی سینه های امگاش نگاه کرد

تهیونگ هیسی از درد کشید ، سینه هاش بخاطر بارداریش حساس تر شده بودن

کوک: سینه هات درد می‌کنه ؟

کوک با نیشخند خبیثی پرسید و تهیونگ برا بار چندم آب دهنش رو صدا دار قورت داد

کوک دوباره دستای امگا رو با یه دستش قفل کرد و با اون یکی دستش به سیلی زدن به سینه های امگاش ادامه داد

ته: آخ...آه....اخخخخ.....ایییی..ددی.....نکن....خواهش....میکنم

کوک: نباید به الفات بی محلی میکردی اونم وقتی میدونی چقدر حسود و حساسه

سیلی دیگه ای به سینه هاش زد ، خم شد و این دفعه سینه های تهیونگ رو گاز گرفت

تهیونگ هیچ کاری جز جیغ زدن نمی تونست بکنه ، گاز های آلفاش از سینه هاش خیلی درد داشت

کوک نیپلای تهیونگ رو مکید و از سینه هاش جدا شد که تهیونگ نفس های لرزونش رو بیرون داد

کوک: چون حامله ای از اسپنک کردن بوت هات خبری نیست ولی دفعه بعد کاری میکنم ننوتنی بشینی