با تکون خوردنای تهیونگ تو بغلش بیدار شد ، تهیونگ داشت سعی میکرد خیلی آروم از بغلش بیاد بیرون ، با سفت تر کردن بغلش امگا رو متوجه خودش کردکوک: چه کار میکنی بیبی ؟
ته: دیگه خوابم نمیاد کوکو
کوک: می خواستی بدون من بری ؟
ته: آخه تو خسته ای بخاطر همین بیدارت نکردم
کوک اخم کم رنگی کرد
کوک: دلیل نمیشه
تهیونگ چیزی نگفت ، کوک پیشونی امگاش رو بوسید و پشتش رو نوازش کرد ، تهیونگ دلیل این سکوت رو می دونست ، دستش رو روی صورت کوک گذاشت و همون طور که با شصتش گونه اش رو نوازش میکرد گفت
ته: کوکو اتفاقی برای من نمی افته ، من می دونم توله ام بهم آسیب نمی زنه
کوک: اما خیلی نگرانم تهیونگ اگه ، اگه .....
نتونست حرفش رو کامل کنه و در عوض تهیونگ رو سفت تر بغل تو بغلش گرفت
ته: کوک یه قولی بهم بده
کوک: چه قولی دلبر کوچولو؟
ته: اگه من زنده نموندم لطفا مراقب توله مون باش
کوک: من میگم بدون تو نمی تونم اون وقت تو میگی اگه زنده نموندم
حرفش رو با ناراحتی و عصبانیت گفت ، بغلش رو سفت تر ازحد معمول کرد انگار که می خوان تهیونگ رو ازش بگیرن
ته: آروم باش کوکی من گفتم اگه
روی اگه تاکید کرد اما کوک تغییری تو حالتش نداد می ترسید ، می ترسید از روزی که دیگه نتونه بغلش کنه ، نتونه نوازشش کنه، نتونه ببوستش
تهیونگ برای عوض کردن جو و آروم کردن جفتش رایحه اش رو که حالا با تنباکو قاطی شده بود پخش کرد
لبای قرمزش رو روی لبای صورتی آلفاش گذاشت و آروم بوسیدش ، اونقدر بوسه رو ادامه داد تا کوک آروم شد و بعد از مکی که به لبای تهیونگ زد بوسه رو پایان داد
ته: اصلا پاشو بریم پایین من گشنمه
کوک: بایدم گشنت باشه ناهار هم نخوردی
ته: اوهوم
کوک:تهیونگ
ته: جونم ؟
کوک: بزار مراقبت باشم تهیونگ باشه این طوری من خیالم راحت تره
ته: باشه کوک هر کاری می خوای بکن
کوک لبخندی زد ،حالا که تایید تهیونگ رو گرفته می تونست هر طور که می خواست مراقبش باشه
بلند شدن و بعد از مرتب کردن خودشون رفتن پایین ، تهیونگ آروم از پله ها میومد پایین ، اگه این کارا کوکیش رو آروم میکرد خوب پس اون با کمال میل این کار رو میکرد
YOU ARE READING
THAT IS MY OMEGA [Kookv]
Short Storyنام: اون امگای منه 💫 جونگکوک ، نامجون ، یونگی الفاهایی هستن که می تونن رایحه خودشون رو پنهان کنن پدر هاشون مدام اونها رو تحقیر می کنند و کتک می زنند جین ، تهیونگ ، جیمین امگاهایی هستند که توسط پدر تحقیر و کتک زده میشن و به دستور اونها مجبور با افرا...