کوک رو به چانگ ووک که آروم کنار ایستاده بود و همچنان به لونا نگاه میکرد آروم پرسید
کوک: اون عوضی کجا رفت ؟
ووک: نمی دونم اما به محض اینکه لونا آروم شدن از اینجا رفت
کوک سری تکون داد ، با صدای در همه به سمت در برگشتن که با جیمین مواجه شدن ، صورت جیمین هیچی رو نشون نمیداد
کوک: چی شد ؟
جیمین: اوممم خب ....
دل کوک ریخت نکنه امگاش مشکل جدی داره و جیمین داره امادشون میکنه
جین: دِه بگو دیگه
جیمین لبخندی روی لباش نشوند و با ذوق ورقه آزمایش رو به جین داد
جین ورقه رو گرفت و چند بار از بالا تا پایینش رو نگاه کرد و نتونست جلوی لبخند پهنی که روی صورتش شکل میگیره رو بگیره
کوک: خب لعنتیا یکی به منم بگه چی شده ؟؟
کوک داشت نصفه جون میشد و کسی هم هیچی بهش نمی گفت ( کاری که نویسنده با شما میکنه 😌😌)
جین رو به کوک کرد و با بغضی که ناشی از خوشحالی بود لب زد
جین: تهیونگ بارداره
و اشکاش پایین ریختن اما کوک مسخ شده به جین نگاه کرد
کوک: باردار ؟؟
جین سری تکون داد ، در کسری از ثانیه لبخند دندون نمای روی لب های کوک اومد و با تمام عشقش به تهیونگ نگاه کرد که داشت با لبخند و ذوق زدگی به شکمش نگاه میکرد
خم شد و آروم و با عشق لبای امگاش رو بوسید و با لبخند ازش جدا شد
و البته این فقط نامجون و یونگی بودن که متوجه نگرانی توی چشمای کوک شدن
جیمین رو به بقیه لب زد
جیمین: تنهاشون بزاریم
و همه آروم بیرون رفتن تا اون زوج خلوت کنن
ته:کوک خوشحالی ؟؟
کوک: شوخی میکنی معلومه که خوشحالم ، خوشحالم که دارم از تو پدر میشم
ته: وجودش رو حس میکنم کوکی
کوک لبخند آرومی به امگاش که روی شکمش دست میکشید زد
کوک: اما تو چی ؟ تو هم خوشحالی ؟
ته: چرا نباید باشم ؟
کوک: خب بابت درست و این جور چیزا ؟؟
ته: کوک من یک ماه و نیمه دیگه قراره زایمان کنم ( بارداری گرگ دو ماهه) ، تا اون موقع پایان نامه ام تمومه ، تازه جین و جیمین هیونگ هم هستن
کوک پیشونیش رو بوسید و موهاش رو نوازش کرد و با آرامش مشغول نوازش امگاش شد
خوب میدونست تهیونگ تو زمان بارداریش تبدیل به یه شکستنی ظریف میشه که هر ثانیه نیاز به توجه و ابراز علاقه داره و نمی تونه از کوک دور بمونه در اون صورت توله اشون تهیونگ رو اذیت میکرد و خب کوک از این روی لوس امگاش که قرار بود بزودی خودش رو نشون بده خیلی خوشش میومد......
YOU ARE READING
THAT IS MY OMEGA [Kookv]
Short Storyنام: اون امگای منه 💫 جونگکوک ، نامجون ، یونگی الفاهایی هستن که می تونن رایحه خودشون رو پنهان کنن پدر هاشون مدام اونها رو تحقیر می کنند و کتک می زنند جین ، تهیونگ ، جیمین امگاهایی هستند که توسط پدر تحقیر و کتک زده میشن و به دستور اونها مجبور با افرا...