22

2.3K 159 6
                                    


روی مبل سه نفره توی اتاق نشست و تهیونگ رو روی پاهاش نشوند ، لبای امگا رو دوباره درگیر بوسه کرد و همزمان مشغول ماساژ دادن دلش شد ، بعد از یه بوسه طولانی لبای امگا رو ول کرد

کوک: گشنت نیست فدات شم؟

ته: نه

کوک: اما تو ناهار نخوردی ؟

الان در جواب الفا چی می‌گفت ، می گفت بعضی موقع ها بخاطر تنبیهش تا یک هفته یک وعده غذا می خورده یا بعضی از روزها کلا چیزی نمی خورده ؟؟ یا باید می گفت به نخوردن عادت داره ؟؟

ته: گفتم که گشتم نیست

کوک: این طوری نمیشه

و بعد از اون خدمتکار رو صدا کرد

خدمتکار: امری داشتید ارباب ؟

کوک: برامون عصرونه بیار

خدمتکار : چشم ارباب با اجازه

و بعد از تعظیمی رفت بیرون ، کوک تازه به لباس های تهیونگ دقت کرده بود ، یه هودی با شلوار ست شکلاتی که کمی بهش گشاد بود و درست شده بود شبیه یه گربه حرف گوش کن

کمی تهیونگ رو روی پاهاش بالاتر کشید و سفت تر بغلش کرد

کوک: ازم ناراحتی دلبر کوچولو ؟

ته: نه برای چی باید ناراحت باشم؟

کوک: آخه نه نگاهم میکنی نه حرف میزنی

ته: این طور نیست فقط یکمی خوابم‌ میاد

کوک: تو می‌تونستی بیشتر بخوابی پس چرا زود تر بیدار شدی ؟؟

ته: بوی الفاهای غریبه اذیتم میکرد و تازه تو هم نبودی

با لحن ناراحتی گفت و لبای سرخش رو آویزون کرد ، کوک خنده ای کرد و لبای امگاش رو بوسید

کوک: ببخشید نفس باید به حساب اون دوتا می‌رسیدم

تهیونگ چشم قره ای به کوک رفت و چیزی نگفت در عوض بیشتر تو بغل آلفاش فرو رفت

خدمتکار در زد و بعد از اجازه گرفتن اومد داخل ، سینی رو روی میز گذاشت و بعد از تعظیم کوتاهی رفت بیرون

کوک همون طور که تهیونگ توی بغلش بود شیر توت فرنگی تازه رو به تهیونگ داد و تو همون حالت مشغول مالیدن نوتلا روی نون تست شد

تهیونگ بعد از خوردن شیر و توت فرنگی لیوان روز وی سینی گذاشت ، کوک تست نوتلا رو جلوی دهن تهیونگ گرفت

تهیونگ اول با چشمای درشتش به کوک نگاه کرد و بعد از اون گاز کوچکی به تست زد و آروم مشغول جوییدنش شد ، می خواست با همین سرعت پیش بره تا ببینه آلفاش چقدر نازش رو می‌کشه و صبوره

این طرف کوک داشت از کیوتی امگاش دلش ضعف می رفت  تهیونگ بعد از خوردن سه تا تست سیر شد و به کوک اشاره کرد که دیگه نمی خواد

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Where stories live. Discover now