16

2.6K 179 0
                                    

الان ۵ روز بود که تو ویلا بودن و هیت تهیونگ تموم شده بود و بخاطر داشتن آلفا این هیتش رو خیلی راحت گذرونده بود ( هیت امگاها بین ۳تا۷ روزه )

قرار بود به درخواست تهیونگ دو روزه دیگه به عمارت اصلی برن و خب تهیونگ کمی استرس داشت

توی عمارت اصلی اون طور که از چانگ ووک پرسیده بود پر از خدمتکار رو نگهبان بود و تهیونگ میترسید رفتار بدی ازش سر بزنه

درسته که توی اون خونه ارباب بود ولی دلش نمی خواست با کسی بد رفتاری کنه و یه فرد سخت گیر باشه تهیونگ دوست داشت فردی باشه که همه دوستش داشته باشن

از اون طرف باید کاری میکرد تا اعضای پک جئون دوستش داشته باشن و لونای خوبی باشه

ته: حتما باید سر فرصت یه کتاب درباره اش مطالعه کنم

تهیونگ با خودش گفت ، از صبح بعد وقتی بیدار شدن به کوک اطلاع دادن مشکلی پیش اومده و الان که غروب بود هنوز برنگشته بود

جین و جیمین هم یک ساعت بعد از رفتن کوک اومده بودن پیشش تا تنها نباشه و الان تو نشیمن نشسته بودن

جین و جیمین با پرونده بیمار هاشون سر و کله میزدن و تهیونگ به این فک میکرد که چطور باید یه لونای خوب باشه

تو خونه کاملا سکوت بود، کوک قبل از رفتن به تهیونگ گفته بود بهش زنگ نزنه چون نمی تونه جواب بده و همین باعث شده بود نگرانی عین خوره به جون تهیونگ بیوفته

تهیونگ آهی کشید و به ساعت نگاه کرد شیش بعد از ظهر بود و دو ساعت تا شب مونده بود و نگرانی از سر و روی تهیونگ میبارید

نامجون : ما اومدیم

با شنیدن صدای نامجون از بیرون هر سه امگا بلند شدن و به سمتشون پرواز کردن و هر کدوم از آلفاها به سمت امگای خودش رفت

تهیونگ به سمت کوک رفت و سفت بغلش کرد ، تو این چند ساعت خیلی دل تنگم شده بود ، کوک هم سفت امگاش رو بغل کرد و سرش رو بوسید

کوک: دلت تنگ شده بود دلبر کوچولو؟

ته: خیلی ، چرا اینقدر دیر اومدی ؟

از بغل کوک اومد بیرون و کوک گونه امگا رو بوسید و در جوابش گفت

کوک: برات میگم عزیزم فعلا بریم بالا من لباسام رو عوض کنم

ته نگاهی به ظاهر آلفا انداخت و وقتی نگاهش به دست آلفا افتاد بغض کرد

دست آلفا باند پیچی شده بود و باند کمی خونی بود ، کوک که بغض کردن امگاش رو دیده بود دوباره سریع بغلش کرد

به بقیه نگاه کرد ، نامجون و یونگی امگاهاشون رو بغل کرده بودن و نوازششون میکردن

دستش رو پشت کمر تهیونگ گذاشت و به سمت پله ها هدایتش کرد و رفتن بالا و وارد اتاق شدن

THAT IS MY OMEGA [Kookv]Where stories live. Discover now