Chapter 15

3.8K 367 88
                                    



~Same Old~

Chapter 15

Enjoy reading 📖!

















همه دور ميز نشسته بودن و نقشه ي هتل ساحلي جديدي كه پيدا كرده بودن رو نشون ميدادن. برنامه ي سفر اولين بار وقتي ريخته شد كه براي جشن سال نو خونه ي ليام جمع شده بودن و لي اون بروشور رو كف خيابون پيدا كرده بود. همون موقع هم اون به اندازه ي كافي كثيف و تا شده بود و تا الان كه نزديك يازده ماه هر روز دست هر كسي چرخيده بود ، تقريبا شبيه تيكه هاي پازلي شده بود كه بعد از درست كردنش بهش چسب بزني. لويي روي زمين كنار ميز نشسته بود و بروشور تبليغاتي جلوش بود.

" من تغريبا هر هفته امار دقيق قيمت هاي چيزايي كه توي سرمون داشتيم رو زير نظر داشتم و باهاشو تماس ميگرفتم!"

"خب من نميدونم شما هيچ تو سرتون داشتين !"

زين در حالي جواب لويي رو داد كه روي مبل نشسته بود و ليام هم روي دسته ي مبل و به سينه ي ليام تكيه داده بود. هري هم حرف زين رو تاييد كرد.

"خب. اينجا كه ميخوايم بريم يه شهر ساحليه ، هتلي كه ميخوايم اجاره كنيم وسط درياست. اونجا به درياي سرخ راه داره !"

"اقيانوس اطلسه فكر كنم!"

كيت گفت و بقيه رو نگاه كرد.

"نه نه اون فك كنم سياه باشه!"

لي جواب داد و همه حالت گيج به خودشون گرفته بودن و سعي ميكردن از اطلاعات افتضاح جغرافيايي خودشون براي جواب دادن به سوال كمك بگيرن.

"چه اهميتي داره اون كدوم اقيانوس فاكي ايه. من يادم باشه يه كتاب از جغرافياي اقيانوسي بخونم "

لويي غر زد و تيكه ي اخر حرفش رو اروم گفت جوري كه انگار با خودش حرف ميزد.

"اره ، اونا يه سري كلبه هاي مختلف توي جاهاي مختلف دريا زدن "

بروشور رو بالا اورد تا عكسش رو نشون بده و همه با سر تاييد كردن.

"كه خب ما قرار بود هشت نفر باشيم ولي نه چهارتا زوج مثل الان. ولي خب الان هستيم ! پس بايد چهارتا از اين كلبه هارو اجاره كنيم چون اصلا دلم نميخواد صداي ناله هاي زين و كيت قاطي بشن !"

همه خنديد و كيتلين با دست محكم پشت گردن لويي زد.

"من اونيم كه صداهاي نالتو نميخواد بشنوه احمق. واسه تفريح ميريم!"

كيت با خنده غر زد. ولي زين نميتونست غر بزنه و فقط دماي بدنش از خورشيد هم داغ تر شده بود و گونه هاش رو سرخ كرده بود. متوجه نميشد كه حرف هايي كه رد و بدل ميشه چه مفهومي داره و فقط خودش رو زير ليام تصور ميكرد كه نال... . ذهنش رو خالي كرد و فكرش رو كنار زد و دقيقا وقتي كه ميخواست به حرف هاي لويي توجه كنه ليام دستشو روي بازوي اون گذاشت و اروم نوازش كرد.

~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]حيث تعيش القصص. اكتشف الآن