~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]

Chapter 31

~Same Old~

Chapter 31

Enjoy reading.

[اگه خواستين ياد اوري كنيد ميتونيد يه نگاه به چپتر ٨ بندازيد ! ديگه حرفي ندارم ]

زين بعد از اينكه متوجه شد ليام توي تخت نيست از جاش بلند شد. توي اتاق يه نگاه كوتاه انداخت. كيف و وسايل ليام همونجور كه ديروز بعد از خريد اونارو اونجا گذاشته بود مونده بودن پس ليام خونه بود.

زين لبش رو ليس زد و در حالي كه خميازه ميكشيد از اتاق بيرون رفت. فقط يه سوييشرت تنش بود و پاهاش لختش رو اروم روي سنگ ها ميذاشت. قبل از اينكه بخواد توي هال رو ببينه متوجه شد در اتاق كار ليام بازه و صداي تايپ كردن از اونجا مياد. سمت اتاق قدم برداشت.

ليام پشت به در نشسته بود و توي صفحه ي ياهو در حال تايپ كردن بود. زين ناخوداگاه لبخند زد. توي چهار چوب ايستاد و هيچ صدايي از خودش در نياورد. ليام رو نگاه ميكرد كه يكي از پاهاش رو روي صندلي گذاشته بود و با دقت به صفحه نگاه ميكرد. سيگاري كه توي جاسيگاري مونده بود و دود صاف و يكنواختي ازش بالا ميرفت.

"چرا وايسادي اونجا؟"

زين از حرف زدن ناگهاني ليام پريد و از افكار خيلي ارومش بيرون اومد.

"ه..همينجوري !"

زين گفت و ليام با خنده سمتش برگشت.

"صبح بخير پسر خوابالو!"

زين هم خندش گرفت و جواب ليام رو داد و بعد اروم توي اتاق قدم زد.

"از كجا فهميدي من اونجام؟"

"تو بوي خودتو داري زين. لازم نيست حتما ببينمت. وقتي وارد اتاق ميشي ميتونم حسش كنم !"

ليام با خنده حرف ميزد و دست زين رو گرفت و اونو روي پاش نشوند. خيلي كوتاه هم رو بوسيدن.

"اين چيه ؟"

"خب اين برنامه ي يه قرار داد هست با يه شركت روسي. براي چاپ مقاله و اينا. "

زين دستش رو زير چونش زد و لبش رو گاز گرفت و اخماش رو توي هم كشيده بود تا بتونه خط هارو پشت هم بخونه و گم نكنه.

"قراره باهاشون قرار داد ببندن و اگه اين اتفاق بيوفته ، بعد از روس ميريم المان ، فرانسه ، كشور هاي اسكانديناوي ، اسپانيا و بعد امريكا و اسيا و استراليا !"

ليام با ذوق براي زين تعريف ميكرد.

"بعد درامدمون ....-سوت زدن- حتي نميتونم بگم با چه درصدي صعود ميكنه. و اينكه توام به زودي مياي توي دفتر و با هم روش سود ميكنيم !"

ليام دستاش رو دور كمر زين حلقه كرد و سرش رو به كمر زين تكيه داد. زين از ذوق ليان خندش گرفته بود.