~Same Old~
Chapter 47
Hope you enjoy.
[يكم اين چپتر عجيب غريبه و فقط بايد بفهميدش و بعد خيلي براتون راحت و قابل لمس ميشه. نقد شدن بابتش رو دوست دارم .. ولي اصلا ازم توضيح نخوايد چون اين يه حالت داره ، يا ميخونيد و از شدت فهميدنش ديوونه ميشيد ، يا نميفهميد و خيلي اروم از كنارش ميگذريد. ايرادي نداره اگه خودشتون نياد يا متوجه نشيد چون خيلي طبيعيه و چپتر بعد يكم از اين هارو هم توضيح ميده. ممنون ميخونيد ]
(حتما Sunsetz از Cigarette after sex رو باهاش گوش بديد )
[هفته ي اول]
ژورنال رو خوند
تماس گرفت
حرف زد
حرف شنيد
دارو خورد
قدم زد
خنديد
سر خودش رو گرم كرد.
به ساعت نگاه كرد.
سراغ گرفت
راه رفت.
دارو خورد
حركت كرد.
فكر كرد
خاطره هارو يادش اورد
سعي كرد
خوابيد
[هفته ي دوم]
ژورنال خوند
يادش افتاد
حرف شنيد
يادش افتاد
دارو خورد
يادش افتاد
به ساعت نگاه كرد
يادش افتاد
روي تخت نشست
يادش افتاد
فكر كرد
دارو خورد
يادش افتاد
سعي كرد تا بخوابه
يادش افتاد
اشك ريخت
خوابيد
[هفته ي سوم ]
به سقف خيره شد
اشك ريخت
يادش افتاد
دارو خورد
نخوابيد.
ژورنال رو از حفظ خوند
اشك ريخت
دارو خورد
اشك ريخت
يادش افتاد
حرف شنيد
اشك ريخت
تماس گرفت
دارو خورد
اشك ريخت
نخوابيد
اشك ريخت
توي تخت غلتيد
اشك ريخت.
Tnx for reading this.
Hope you enjoy
Vote and comment for next chapter
All the loves ❤️💛
أنت تقرأ
~Same Old~ [ZIAM MAYNE][COMPLETED]
Fanfictionليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!