٣٠. بد

3.1K 867 366
                                    

سهون برگشت و لوهان رو ديد كه با جونگين صحبت ميكنه. احساس بدي در اون بوجود آمد و احساس كرد چيزي در درونش پيچ خورد.

درباره چه كوفتي صحبت ميكردن؟ در انتها ديد كه لوهان چندبار به جونگين تعظيم كرد و جونگين برادرانه دستش رو روي شونه لوهان گذاشت و به او لبخند زد و اونو به سمت سهون راهنمايي كرد. لوهان با ديدن سهون لبخندي زد و به سمتش اومد. ولي سهون رو نبوسيد. احتمالا حدس ميزد كه سهون شايد با اينكه جلوي همكارانش معلوم بشه كه گي هست، مشكل داشته باشه.

لوهان نميدونست كه تيم اونا گي ترين تيم پليسي تاريخه!

سهون سعي كرد نگاهش به جونگين نيوفته چون هنوز قضيه بينشون وحشتناك آكوارد و معذب كننده بود.

جونگين از اون روز باهاش صحبت نكرده بود و سهون مشكلي نداشت كه جونگين فكر كنه سهون از شدت مستي چيزي از اون شب يادش نيست، براي همين با كمال بيشرمي به روي خودش نيوورده بود و جونگين هم چيزي نگفته بود.

به لوهان لبخندي زد و به ساعتش نگاهي انداخت و گفت:"زودتر اومدي..."

لوهان گفت:"نميتونستم بيشتر صبر كنم!"

سهون لبخند محوي زد. لوهان ميتونست خيلي كيوت باشه.

بكهيون به لوهان نگاه كرد و گفت:"پس سهون با تو قرار ميزاره، نه؟"

لوهان شوكه و كمي معذب شد و سرش رو پايين انداخت و لبخند خجالتي زد. اجازه داد سهون دستش رو بگيرد و انگشتانش رو لاي انگشتاش فرو ببره. سهون رو به بكهيون كرد و گفت:"به تو ربطي نداره فوضول... داري معذبش ميكني..."

سپس از جاش بلند شد كه همراه لوهان بره. ناگهان با داد كيونگ سو سر جايش ميخكوب شد:"كودوم گوري ميري؟"

سهون با ترس برگشت و به كيونگ سو نگاه كرد. متنفر بود از اينكه كيونگ سو اونجوري جلوي لوهان سرش داد زده. واقعا شعور نداشت؟

سهون گفت:"بهتون گفتم كه ساعت ٤ميرم... به جاش فردا بيشتر ميمونم!"

كيونگ سو نگاهي به ساعت انداخت و گفت:"ربع ساعت ديگه چهار ميشه... بشين سر جات..."

سهون كلافه گفت:"كيونگ سو... در هر صورت الان كاري ندارم... نميشه زودتر برم... قرار دارم!"

كيونگ سو نگاهي به سهون انداخت و لوهان شنيد كه سهون زير لب گفت:"بفاك رفتم!"

كيونگ سو بدون اينكه نگاه ترسناكش رو از سهون بگيره، گفت:"جونگين... اون گزارشي كه بايد تايپ ميكردي... بده دست سهون تا تايپش كنه!"

Phoenix  Where stories live. Discover now