مصاحبه با شخصيت ها

2.9K 652 504
                                    

لوهان

-تو زندگيت دقيقا دنبال چي هستي؟
مثل همه آدماي ديگه، خوشبختي!

-واقعن سهون رو دوست داري يا فقط دوست داري يكي بهت محبت كنه؟ يا شايد فقط زود وابسته شدي؟
سهون پسري بود كه اونو يكبار توي ايستگاه اتوبوس ديدم. توي همون بار اول اتوبوسمو از دست دادم كه بتونم بيشتر باهاش صحبت كنم. اون بار اول نه بهم محبت كرد، نه ميشناختمش كه بهش وابسته باشم. فكر كنم از اول دوستش داشتم.

-دقيقا چه هدفي داري تو زندگيت؟
اينكه درسمو تموم كنم و بعدش برم سركار و تا آخر عمرم با كسي كه عاشقشم زندگي كنم. اين جور چيزاي كليشه اي.

-از سهون چي ميخواي وقتي ميدوني اون پليسه و اون ققنوس هم قطعا بهت ربط داره و ميدوني كه افسردگي داشته و داره! اينكه وقتي بفهمه آسيب ميبينه.
امم... خب احساس ميكنم كه فكر ميكني با قصد خاصي به سهون نزديك شدم. اينكه با سهونم ربطي به پليس بودنش نداره. بخاطر اين هست كه من عاشقشم. درباره ققنوس هم بايد بگم كه قرار نبود من عاشق كسي بشم كه پليس بود. در مورد افسردگي هم فكر كنم منظورت افسردگي سهونه. سهون قويه و داره از پسش برمياد. من به سهون باور دارم. و در مورد اينكه گفتي اگه سهون واقعيت رو بفهمه آسيب ميبينه. مطمئن باش واقعيت جوري هست كه سهون از پسش بربياد و تنها كسي كه اين وسط ممكنه بابتش آسيب ببينه خود منم.

-ميدونم دوست داشته شدن حقته ولي احساس خوبي نسبت به رابطه ات با سهون ندارم.
خب اين مشكل خودته. قرار نيست رابطه ما رو همه قبل كنن يا بهش حس خوبي داشته باشن.

بكهيون

-چرا اينقدر زود اعتماد ميكني؟
كي گفته زود اعتماد ميكنم؟ اتفاقا من به عنوان يه پليس به همه شك دارم ^____^

-باهوش تر از اين حرفايي كه فقط با يه تهديد از كارت بيرون بياي، حتي براي يه مدت، نقشه خاصي تو سرته؟
من اصلا آدم پيچيده اي نيستم. قرار نيست تو كارام فلسفه خاصي پيدا كنين. فقط از اون پاسگاه پليس تخمي عنم ميومد براي همين اومدم بيرون. اين تعطيلات هم حقيه كه دارم استفاده ميكنم.

Phoenix  Where stories live. Discover now