pt.7

607 99 21
                                    


Taehyung pov:

اوایل پاییز بود و به کت بلند شکلاتی رنگ همراه یه پلیور آستین بلند بافت سفید و شلوار پارچه ایه قهوه ای رنگ و کفشای ورنی قهوه ای پوشیده بودم و برای خالی نبودن عریضه یه شالگردنم دور گردنم انداختم

توی کافه گرم بود برای همین کتم و در آورده بودم و منتظر جونگکوک بودم

به بچه ها گفتم که یه دوست جدید پیدا کردم ، اونا خیلی خوشحال شدن و مشتاق آشنا شدن باهاش بودن

دوباره داشتیم ادامه بحثمون و که با اومدن گارسون قطع شده بود ، ادامه میدادیم

$سلام تهیونگا

خوشحال برگشتم سمت کوکی و بلند شدم که بغلش کنم

=سلام کوکی چطوری

$مرسی تو خوبی

=آره بیا بشین یه صندلی واست خالی گذاشتیم

با لبخند خجالت زده تشکر کرد و نشست

رو به بقیه بچه ها کردم و گفتم

=بچه ها این کوکیه

هوسوک که با ذوق و لبخند قلبیش به کوک نگاه میکرد گفت

#وای خدا تو جونگوکی😄
چه لبخند خوشگلی داری وای خدا چه دندونای خرگوشیت بامزه ست *جییییییغ* پس تو دوست جدید ته ته ای وایییییییییی *جییییغ* چقد چشمات خوشگلن تا حالا کسیو ندیده بودم چشماش انقدر درشت و برق برقی باشه😆

یونگی که کاملا پوکر فیس نگاش میکرد پرید وسط ذوق کردنای هوسوک

×یا هوبا چرا انقدر جیغ جیغ میکنی ببین خجالت زدش کردی

هوسوک به گونه های سرخ شده کوک نگاه کرد و با غیض و چشم غره به یونگی نگاه میکرد گفت

# یونگیا همه که مثل تو بی ذوق نیستن (دست جونگکوک و از اونور میز میگیره تو دست خودش )مگه نه جونگکوکی چرا باید ناراحت بشه من فقط خوشحالم که یه عضو جدید به گروهمون اضافه شده

یونگی به هوسوک چشم غره رفت و خواست چیزی بگه که نامجون حرفشونو قطع کرد

~هی پسرا کافیه (روشو کرد سمت کوکی و دستشو سمتش دراز کرد و لبخند چال نماش و زد) سلام کوکی من نامجونم و از آشناییت خوشبختم به اون دو تام اهمیت نده کار همیششونه به گروه ما خوش اومدی

کوک دستشو توی دست نامی گذاشت و با اون لبخند کیوت خرگوشیش گفت

$ اوه حتما مشکلی نیست منم از آشناییت خوشبختم نامجونی

یونگی هم دستشو دراز کرد و خودشو معرفی کرد

×منم یونگیم از آشنایی باهات خوشبختم

#اوه یادم رفت خودمو معرفی کنم منم هوسوکم اما اگه بخوای میتونی جیهوپ صدام کنی

$ چینجا (واقعا) حالا چرا جیهوپ

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now