pt.22

408 70 32
                                    


Writer pov :

آفتاب داشت غروب میکرد و منظره زیبایی و در اختیار بینندگان گذاشته بود

پسرای دویلز تصمیم گرفتن که اون منظره رو از دست ندن و الان روی یه نیمکت توی محوطه مدرسه نشسته و نهایت لذت و میبردن

هر چند نامجون و به زور آورده بودن

نامجون نتونست یه کلاس بیشتر غیبت کنه و مجبور بود همونطور پنگوئن وار سر کلاسا بره و هرکی هم ازش میپرسید چه مشکلی پیش اومده برای حفظ ابهت نصفه نیمش میگفت عرق سوز شده

سرکلاسا اون کله زرد و دوست پرخاشگرشم دیدن چون به هر حال همه از شانس گندشون توی یه کلاس بودن دیگه

خلاصه که نامجون و به زور نگه داشتن که نره جین و لت و پار کنه

مدیونین فک کنین درد دیکش نمیذاشت حتی پاهاشو درست جمع کنه 🤕

و بماند که چقدر سوژه جین و جیمین شد
تهیونگم نتونست از جیمین معذرت خواهی کنه
یعنی میخواست ها اما جین نذاشت

خلاصه که همه الان روی نیمکت نسشته و در سکوت به افق خیره شده بودن

تنها مشکلی که داشتن این بود که جاشون یخورده تنگ بود

هوسوک از سمت چپ و تهیونگ از سمت راست نیمکت تقریبا داشتن پرت میشدن

و بقیه به جز نامجون داشتن اون وسط داشتن له میشدن

چون علی حضرت از اونجایی که دیکش درد میکرد پرانتزی نشسته و فضای زیادی اشغال کرده بود

در آخر این هوسوک بود که حرصی نشستن روی چمن ها رو ترجیح داد و جا رو برای بقیه باز کرد

و دوباره همه در سکوت توی افکار خودشون غرق شده و به غروب آفتاب خیره شدن

یونگی کم کم داشت خوابش میگرفت ، واسه اون در این لحظه این سکوت و این مکان به شدت حوصله سر بر بود

پس در یک آن تصمیم گرفت کرم بریزه

بطری آبی که کنار پاش بود و برداشت و درش و باز کرد

کنار دستش نامجون بود که لنگاشو باز کرده بود و اونورش هوسوک بود که روی زمین نشسته بود

هردو چنان محو افق بودن انگار که تا حالا تو عمرشون همچین منظره ای ندیدن

انتخاب سختی بود

آب یخ و بریزه روی دیک مصدوم نامجون و کلا از پدر شدن محرومش کنه

یا

آب و بریزه رو سر هوسوک و عواقب کارشو بپذیره

دلش برای نامجون میسوخت امروز به اندازه کافی آسیب دیده بود
بنابراین در یک حرکت غافلگیرانه کل بطری رو روی سر هوسوک خالی کرد

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now