Mad boys/vminkook

pt.16

کاور کله زرد جذاب و کیوتمونه

البته اینجا بیشتر هات و جذابه😍😳

نمیدونم واتپدم چه مرگشه

وقتی جواب یه کامنت و میدم به جای یک بار ، پنج شیش بار میفرستتش

یا به جز کاور عکس دیگه ای نمیتونم تو پارت بذارم
پس سعی میکنم مکانها و اینا رو توضیح بدم که متوجه بشین

کاورم حالا یا عکس شخصیت و کاپلاست یا مکانی که مهمه و مربوط به داستانه

______________●○●○●○●○●_______________

Writer pov:

£ دستاتو نمیاری پایین ....

در حالی که با لذت به دوناتش گاز میزد با بی رحمی دوباره فریاد کشید

£ کافیه اون پای کوچولوت زمین و لمس کنه کاری میکنم که به غلط کردن بیوفتی پارک

جیمین دیگه داشت گریش میگرفت با درموندگی تقریبا نالید

% یاااااااااااااااااا >○<
جینا این بی رحمیه الان یه ساعته که دستا و پام بالاست من که عذر خواهی کردم .....

مدتی سکوت شد
پسر بزرگتر جوری رفتار میکرد که انگار نه انگار کسی جز خودش توی اون خونه هست

در کمال آرامش از قهوه گرم و پر شکرش لذت میبرد و حواسش پرت برنامه که از tv داشت پخش میشد بود

جیمین حس میکرد از کلش دود بلند میشه
چون واقعا عصبی بود
محض رضای خدا یک ساعت کامل بود که دو تا دستاش و یه پاش و روی هوا نگه داشته بود و تقریبا دیگه دستاشو حس نمیکرد
و هر آن حس میکرد الانه که تعادلش و از دست بده و یه دور با پارکتا سلام و احوال پرسی جانانه ای بکنه
پس در نتیجه تصمیم گرفت جرعت به خرج بده و اعتراض کنه

% جججیییننن الان چه معنی میده که یه ساعت تمام منو اینجا نگه داشتی
این منم که باید عصبانی باشم چون که نزدیک بود با اون ساطور کوفتی نصفم کنی

با این حرف انگاری ظامن نارجک و باز کرده باشه جین منفجر شد

£ یا پسره ی کله زرد فکر کردی من عصبانی نیستم ها!! ها!!
میفهمی چیکار کردی اول و مهمتر از همه مزاحم خلوتم شدی
تو! پارک جیمین تو حداقل میتونستی بهم یه زنگ بزنی میفهمی چقدر ترسیدم چیز نمونده بود هندسام ترین آدم جهان الکی الکی بدون اینکه با طرفداراش عکس بگیره بره به سمت بهشت
میفهمی چقد حرص و استرس کشیدم
اگه پوستم به خاطر این حجم از استرس چروک شه و جوش بزنه کی جوابگوئه
ها !!ها !!!
تو به درک اصلا ممکن بود دستم با اون ساطور بریده شه و اونوقت اگه جای زخم تا ابد روی دستم میموند خودم با اون ساطور نصفت میکردم

جیمین مبهوت مونده بود

با دهنی باز به جینی که رگهای گردنش و رگ شقیقش باد کرده بود و صورتش قرمز بود خیره شده بود
انگاری داشت رپ میکرد
کل حرفاش و یه نفس با تمام قوا داد میزد
و موهای لخت و کوتاهش با هر حرکت سرش به اینور و اونور میرفت
البته که سرش اصلا ثابت نبود با هر کلمه مدام کلشو به راست و چپ و پایین و بالا تکون میداد
نه تنها سرش بلکه کل بدنش هم تاب میداد