pt.36

271 60 46
                                    


Writer pov :

جیمین نمیدونست بخنده یا بزنه تو سر خودش از دست اون چهارتا کله پوک

جونگکوک که انگار فقط میخواست عضله هاش و بکنه تو چشم جیمین و بگه که آره من عضله و تهیونگو با هم دارم و تو هیچی نیستی

تهیونگ و روی دستاش بلند کرده بود و توجهی به غرغرا و خجالت و گونه سرخ شده پسر تو بغلش نداشت

تهیونگ با حرص در حالی که با دستاش صورت سرخ شدش و میپوشوند چند بار پاهای آویزونش و تکون داد و تو هوا لگد زد و با همون صدای بم شده و دورگه ناشی از گلو دردش نالید

= یااااااااا جئون فاکینگ جونگکوک افلیج که نشدم خودم میتونم راه برم این خیلی خجالت آوره

جونگکوک در حالی که مواظب بود تهیونگ از دستش نیوفته سعی کرد توجیح کنه که نگران ته ته اشه گفت

$ نمیشه اگه یهو بیافتی و ضربه مغزی بشی چی اونوقت من چیکار کنم آخه

تهیونگ نفس حرصی ای کشید و سعی کرد دیگه چیزی نگه وگرنه پسر تا مراسم ختمش پیش میرفت

فقط با ضربان قلب تند و صورت و گوشای سرخ شده دستاش و سپر صورتش کرد و سعی کرد تا خوابگاه به هیچی فکر نکنه

هر چهار طرف ته و کوک و پسرا گرفتن

جلوشون نامجون حرکت میکرد که محتاطانه اطراف میپایید و قدم برمیداشت

چپ و راستشون هوسوک و یونگی بودن که بدتر از نامجون همچین زیرچشمی اطراف و میپاییدن و مدام دور خودشون برای دید ۳۶۰ درجه چرخ میخوردن تا همه چیز و رصد کنن

و پشتشونم جیمین بود که سعی میکرد تا حدالامکان با فاصله ازش راه بره که هر بار یا یونگی یا هوسوک یقش و میکشیدن و اونو دوباره به خودشون نزدیک میکردن

جیمین الان فقط میخواست وانمود کنه که با این اسگلا که مدام ضایع بازی درمیاوردن نسبتی نداره اما منتها برنامش با شکست روبه رو میشد
و کمی هم دلش گرفته بود از دیدن کراشش یعنی همون جونگکوک که نوچه اش و بغل کرده بود

پسر فقط آهی کشید و ترجیح داد بهش فکر نکنه وگرنه حالش از چیزی که بود بدتر میشد

الان فقط دلش بغل بی منت دوستاش و گوش های شنوای جین هیونگش و میخواست

که بهش بگه چیکار کنه

اما فعلا در دسترسش نبود

بلاخره بعد دقایقی پیاده روی رسیدن به خوابگاه و وارد شدن و جلو در آسانسور ایستادن و منتظر شدن تا برسه پایین

در اسانسور که باز شد چند پسر ازش خارج شدند

و آسانسور وقتس که خالی شد پسرا رفتن داخل و دکمه طبقه مورد نظر و زدن

Mad boys/vminkookحيث تعيش القصص. اكتشف الآن