pt.46

274 57 70
                                    

Taehyung pov :

کرک و پرای هممون ریخته بود و

منظورم از همه بقیه پسرا و مادر و پدرامونم بود

آقا و خانم جئون خیلی خوش برخورد و مهربون بودن و کوک از لحاظ رفتاری بیشتر شبیه پدرش بود

و بعد از احوال پرسی صمیمانه و رد و بدل کردن شماره بین خانواده ها بلاخره همگی راهی خونه هامون شدیم

مادر و پدرم چون که با عجله و نگرانی اومده بودن یونتان و خونه تنها گذاشته بودن و حالا من به شدت دلتنگش بودم و برای دیدنش لحطه شماری میکردم

بلاخره بعد ساعتی به خونه رسیدیم

بعد اینکه بابام وارد پارکینگ شد در ماشین رو باز و با خوشحالی بدون توجه به هشدار مامانم دویدم سمت آسانسور تا هر چه زود تر به یونتان برسم

"" یواش بچه میخوری زمین

چند بار پشت سر هم به دکمه آسانسور زدم و منتظر شدم تا برسه

و مامان بابامم کنارم ایستادن
بلاخره بعد یه دیقه آسانسور اومد و سوار شدیم

موسیقی آسانسورمونو دوست داشتم چون تیکه ای از آهنگ انه شرلی بود کسی که من به شدت باهاش همزاد پنداری میکردم

البته با این تفاوت که من عجیب تر از اونم

وقتی که آسانسور ایستاد

زود رفتم سمت در خونه اما با چیزی که جلوش دیدم دشت و پاهام یخ زد و وسط راه خشکم زد

مامانم از کنارم رد شد و با دیدن گلها با ذوق گفت

"" اوووو خدای من این گلها رو ببین مث اینکه یکی دوباره گل فرستاده چه خوشگلن

و پدرمم از کنارم رد شد و حرف مادرم و تایید کرد

مامانم چند بار گل و اینور و اونور کرد و بعد لحطه ای مکث کرد

دست برد و کارت سفید توی گلها رو برداشت
و من حس کردم که رنگم پرید

هنوز راجب مردن و زنده شدنم هیچی به پدر و مادرم نگفته بودم و محظ رضای خدا الان ساعت ۶ صبحه و من دیگه واقعا توان هیچ اتفاق جدیدیو ندارم

فقط میخوام یکم بخوابم

و واقعا به خاطر سوختن عروسکای نازنینم ناراحتم

صدای مامانم به گوشم رسید

""" کیم تهیونگ

بعد برگشت سمت من و با صدای هیجان زده ای گفت

""" اووو ته اینا مال توعه

بعد کارت و برگدوند و ادامه داد

""" اون میاد سراغت تا جسمت و برای خودش ببره مواظب خودت باش و از نخای قرمز رنگ دور بمون

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now