pt.42

303 61 63
                                    

Writer pov :

دکتر با رنگ پریده اما صورتی که جدیتشو حفظ کرده بود

در حال معاینه پسرکی که با معجزه انگار برگشته بود ، بود

نور چراغو توی چشمش انداخت و بعد از بررسی چیزی توی تخته شاسی نوشت و بعد گوشی پزشکیش و گذاشت توی گوشش و به صدای قلب پسرک گوش داد

:::: نفس عمیق بکش

تهیونگ نفس عمیقی کشید و دکتر با تکون دادن سرش گوشی و از توی گوشاش برداشت و دوباره چیزی نوشت

بعد از مکثی که مشغول مرور نوشته هاش بود با سردرگمی سرشو خواروند و رو به پرستاری که کنارش بود گفت

::: نمونه ها رو فرستادین برای آزمایشگاه ؟

پرستار تایید کرد و دکتر نفس عمیقی کشید و رو به تهیونگ که از لحظه ورودشون فقط در سکوت نظاره گر کارهاشون بود گفت

:::: خب احتمالا میدونی که نزدیکه پنج ساعته که اینجایی و دو ساعتشو مرده بودی ...
مردد کمی مکث کرد و بعد دوباره به حرف آمد

::: حقیقتا حتی موقع قطع علائم حیاتیت هم ما نتونستیم دلیل قانع کننده ای پیدا کنیم که چرا این اتفاق افتاده و حتی الانم طبق معاینات اولیه ما کاملا سالمی و الان منتظر جواب آزمایش های فوریت هستیم تا تشخیص دقیقمون رو بگیم
متوجهی که چی میگم ؟

ته سری تکون داد و تایید کرد

دکتر هوفی کشید و سعی کرد لبخند بزنه محض رضای خدا اون تا حالا با همچین صحنه ای حتی یه بارم تو کل سال های پزشکیش ، مواجه نشده بود

::: متاسفانه جواب آزمایش هات احتمالا یک ساعتی طول بکشه و از اونجایی که حالت خوبه مرخصی و میتونی برگردی به اتاقت چون ساعت کلاسها هم تموم شده استراحت کنی
من آزمایش هات و چک میکنم و حتما یادت نره که فردا قبل کلاسهات بیای پیشم باشه ؟

= بله حتما میام

دکتر از جا پاشد

::: فردا میبینمت پسر جوان

= ممنون دکتر

به محض خروج دکتر هر چهار پسر ریختن داخل اتاق

جونگکوک سریع قبل از پسرا بهترین جا یعنی کنار تهیونگ و انتخاب کرد و موقع نشستن دستشو دور گردن دونسنگ مورد علاقش

بقیه هم دورش روی تخت نشستن و شروع کردن از هر دری حرف زدن تا حواسشون و از اتفاقات پرت کنن

و دوباره این جیهوپ بود که همه رو میخندوند

از اونور ماجرا جیمین وقتی که جین باهاش تماس گرفت به سرعت خودشو به اون رسوند تا بدونه ماجرا چیه

در حالی که نفس نفس میزد بلاخره به در اتاق هیونگش رسید و در زد

با باز شدن در با جین آشفته و به هم ریخته رو به رو شد

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now