Writer pov:
= هیونگ میتونی بری حموم من حالم کاملا خوبه
تهیونگ خیره به صفحه لپ تاپش که در حال پخش فیلم بود خطاب به نامجون گفت
نامجون عینکش و صاف کرد و کتاب توی دستشو ورق زد و جواب داد
~ امکان نداره حتی یه لحظم از کنارت جم بخورم تا این روز لنتی تموم نشده
تهیونگ هوفی کشید و با شرمندگی به نامجون نگاه کرد
میدونست پسر دیگه چقد از اینکه وقتی آخر شب حموم نکنه متنفره چون براش یک روتین بود و خارش میگرفت ، حالا به لطف تهیونگ نامجون تا صبح قرار نبود خوابش ببره و باید خودشو میخاروندیکم همینطور نگاهش کرد و بعد با عذاب وجدان نچی کرد و به حرف اومد
= هیونگ اگه قرار بود اتفاقی بیوفته تا الان افتاده بود دیگه الان ساعت هاست که من و تو همینجا نشستیم و تو حتی دسشوییم نرفتی
نامجون اخمی کرد و بلاخره نگاهش و به ته داد با جدیتی که کم ازش دیده میشد جواب داد
~ به هیچ وجه امکان نداره تنهات بزارم اتفاقات توی یه لحظه میافتن
تهیونگ با کلافگی کوبید تو پیشونیش و در حال که آستین های لباسش و جمع میکرد خیره به نامجونی که دوباره سرش و کرده بود تو کتاب ، لپ تاپش و کنار گذاشت و از رو تخت پا شد
و این از قدرت های تهیونگ بود که پنج دیقه بعد نامجون فقط سعی میکرد که خودشو گربه شور کنه و دوباره برگرده پیش تهیونگ و حواسش بهش باشه
تهیونگ خوشحال از موفقیتش با یه بسته چیپس دوباره مشغول دیدن فیلمش شد
یه طرز عجیبی همه چیز ردیف بود و تا وقتی نامجون با عجله بیرون اومد هیچ اتفاقی نیوفتاد و تهیونگ در حال تماشای فیلمش بود
خیال پسر بزرگتر راحت شده بود یه جورایی
انگار بلاخره همه چیز داشت تموم میشد
پس با خیال راحت مشغول لباس پوشیدن شد
در حالی که با حوله مشغول خشک کردن موهاش بود برگشت سمت تهیونگ تا چیزی بهش بگه
اما با دیدن حالت کیوت خوابیدنش در حالی که سرش رو شونش خم شده و دهنش کمی باز مونده و یه تیکه چیپس لای انگشتاش بود و دست دیگشم بسته چیپس و بغل کرده بود
خنده ای کردی و خواست دوباره روشو برگردونه سمت آینه که یه لحظه خشکش زد
اگه تهیونگ خواب نبود و دوباره مثل دفعه قبل اتفاقی واسش افتاده باشه چی
پس وحشت زده برگشت و دوید سمت تهیونگ و در حالی که اسمشو بلند میگفت تکونش میداد
تهیونگ که غرق خواب بود از همه جا بی خبر وحشت زده بلند شد و در حالی که اینور اونور و نگا میکرد با قیافه بهم ریخته ای از هیونگش مدام میپرسید
YOU ARE READING
Mad boys/vminkook
Teen Fictionدا ×ستان راجب یه گروه چهار نفرس به اسم (Devils)که متشکل از چهار تا پسر که تازه به مدرسه شبانه روزی چودامدونگ اومدن و یه عضو جدید بهشون اضافه میشه کل مدرسه رو دستشون میچرخونن نه اینکه باباهاشون کله گنده و صاحب مدرسه باشن... نه فقط اونقدری کله خر...