pt.30

394 75 58
                                    

Writer pov :

تهیونگ با استرس از پشت دیوار سرک کشید تا جیمین و دوستاش و زیر نظر بگیره

به جز سوکجین دو نفر دیگم کنارش نشسته بودن که برای تهیونگ نا آشنا بودن

پسرک نفس عمیقی کشید و دستای عرق کردش و به شلوارش مالید

به جز نامجون هیونگش کس دیگه ای از این ماجرای نوچه و اینا خبر نداشت

هر چند بقیه کم کم داشتن شک میکردن

اما به کمک هیونگش تونست اوضاع رو جمع و جور کنه

نفس عمیق دیگه ای کشید و توی دلش به همه مقدساتش واصل شد که کمکش کنن

عزمش و جزم کرد (نمیدونم املاش درسته یا نه ) و با قدم هایی محکم راه افتاد سمت اونا که از خنده پخش زمین شده بودند

رسید جلوشون

حالا توجه هر چهار نفر به اون جلب شده و صدای خنده هاشون قطع شده بود

پسرک با صدایی که سعی میکرد نهایت جدیت و اقتدار و داشته باشه رو به جیمین گفت

= هی پارک بیا اینجا کارت دارم

و پشتشو به اونا کرد و شروع کرد به دور شدن

با حس اینکه جیمین داره دنبالش میکنه نامحسوس نفس آسوده ای کشید

وقتی حس کرد که به اندازه کافی از دوستای اون کله زرد دور شده متوقف شد و برگشت سمتش

جیمین کمی دور تر دست به سینه ایستاده بود و با یه پوزخند مسخره گوشه لبش منتظر نگاهش میکرد

آب دهنش و قورت داد و جمله ای که بار ها جلوی آیینه تمرین کرده بود و به زبون آورد

== پارک جیمین برام مهم نیست که من و میبخشی یا نه محاله دیگه بزارم بازیچم کنی

جیمین با حالت سردرگمی یه ابروش و انداخت بالا و جواب داد

% آها باشه ، فقط ... داری راجب چی صحبت میکنی ؟

تهیونگ چند ثانیه همینطور به جیمین خیره شد و در نهایت نفسش و بیرون داد و سعی کرد ساده تر بیانش کنه

= ببین ، دارم میگم مهم نیست به خاطر اون اتفاق من و میبخشی یا نه در هرحال از عمد نبود و دیگه حاضر نیستم به اصطلاح نوچت باشم

جیمین متعجب نمیدونست چی بگه

یعنی توقع نداشت که تهیونگ انقدر زود پشیمون بشه

اون هنوز کارای زیادی داشت که باهاش انجام بده و خب امکان نداشت بزاره اون پسر به این زودی از شرش خلاص بشه

دستشو کرد توی جیبش و گوشیش و درآورد

نمایشی چهرش و ناراحت کرد و جواب داد

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now