pt.49

304 62 47
                                    

(خودم عاشق کاورم و گذاشتمش بک گراندم حقیقتا خیلی ژاذابه 😍)

writer pov :

(لطفا اگه روحیه لطیفی دارین و از خشونت خوشتون نمیاد این پارت و سوسکی رد کنید چون خشونت به نسبت زیادی به کار برده شوده دوستان 😔😂)

جیمی دوباره همونجا بود

توی تاریکی و معلق درهوا

اما یجورایی کم کم انقدر که این رویا براش تکرار شده بود که وقتی بیدار میشد همه چیز و به یاد داشت

و به ترسناکی قبل نبود

حتی اگه میخولست رو راست باشه اونجا تا حدودی حس آرامش و بهش القا میکرد

جایی که فقط خودش بود و خودش و صدایی که هرز گاهی سر به سرش میذاشت و میخواست بترسوندش اما حتی به اونم عادت کرده بود

کمی پاهاشو جمع کرد و شروع کرد به خوندن فی البداهه واسه خودش

وقتی پژواک صداش و میشنید حس میکرد که صداش چه خوشگله

البته اگه اون مزاحمی که اسمش و گذاشته بود نانو میزاشت

این اسمو از روی شخصیت یه فیلم تایلندی برداشته بود

چون از نظرش صدای خنده های اون صدا مثل صدای خنده شخصیت نانو روی اعصاب بود

لبخندی به افکارش زد

% i was talking moon last niiiiiight
she told me im as beautiful as her sun
but she told me its difernt betwean us
that her sun is warmer than me ...
(آهنگ من درآوردیه از اونجایی که چند وقتیه کلا انگلیسی و گذاشتم کنار احتمالا چند تا غلط املاییه ریزم دارم معنیشم چیزی خاصی نیست بخوام بنویسمش ولی اگه خواستینش توی کامنتا بگین بگمتون )

با خودش خوش بود که دوباره نانو اومد وسط

:::: داری آهنگ میخونی ؟ خوشحالی ؟

صداش آروم و ملایم بود انگار که داشت با لبخند این حرف و میزد

جیمین جوابی نداد ترجیح میداد سکوت کنه اینجوری نانو خودش بیخیال میشد

اما صدای فریاد عصبیش خطی رو همه ی افکارش کشید

::: جوابببب منووو بددههههه

اولین بار بود که صدای نانو تا این حد عصبی بود

پس جیمین آب دهنش و قورت داد و آروم جواب داد

% آره چرا نباید باشم

نانو بلافاصله با جیغ و حرص داد کشید

:::نبایددد باششییی حق نداریییی باشی تا وقتی من دارم عذابب میکششمم تو حق شادی ندارررییی
الان کاری باهات میکنم تا همیشههه کابوسش باهاتتت باشهههههههه

جیمین متعجب و وحشت زده قبل اینکه بفهمه چی به چیه حس کردن دیگه احساس معلق بودن نمیکنه
بلکه انگار با سرعت سرسام آوری داره سقوط میکنه

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now