pt.35

365 80 17
                                    

Jungkook pov :

سکوت اتاقی که توش بودیم و در بر گرفته بود

همه ناباور به تهیونگ که با صدای گرفتش از زیر ماسک اکسیژن ماجرا و تعریف کرده بود نگاه میکردیم

این واقعا ترسناک بود

هیچکس هیچی نمیگفت یعنی کسی حرفی برای گفتن نداشت

تا اینکه صدای ظریفی سکوت اتاق و شکوند و سر هممون برگشت سمت پارک جیمین

% من باور نمیکنم ، وقتی ما وارد حموم شدیم هیچکس اونجا نبود ، در اتاقم که قفل بود پس قاتل نمیتونه فرار کرده باشه

با شنیدن کلمه قاتل لرزی از بدنم گذشت و آب دهنم و به سختی پایین فرستادم

اخمای نامی هیونگ رفت توی هم

~ یعنی داری میگی تهیونگ داره دروغ میگه

جیمین نگاهش و روی تک تک چهره ها گذروند و روی صورت من کمی مکث نفس عمیقی کشید و جواب داد

% نمیدونم اما خودتون یکم فک کنین ، با عقل جور در نمیاد تهیونگم که میگه فقط یه حاله محو ازش دیده پس شاید هیچی جز توهمات مغزش که از مرگ ترسیده نباشه

نامجون هومی کرد و هوبی متفکر گفت

# ممکنه حق با تو باشه اما از طرفی نمیشه ریسک کرد ، در هر صورت کل امروز و چهار چشمی باید مواظب تهیونگ باشیم که اتفاقی براش نیوفته

یونگی موافقت کرد و در ادامه حرف هوسوک و کامل کرد

× بهتره تمرکزمون روی تهیونگ باشه فردا هم میتونیم به حساب اون عوضی برسیم

همه سر تکون دادیم و نگاهامون برگشت سمت تهیونگ که مظلومانه با چشم های خمارش از زیر اون ماسک بی ریخت که صورت زیباش و پوشونده بود به بحثمون گوش میداد

دلم برای کیوتیش ضعف رفت

ناگهان صدای در توجه همه رو جلب کرد

با بفرمایید گفتن من همون خانم پرستار خوش خنده وارد شد و لبخندی با دیدنمون زد

رفت سمت تخت تهیونگ و در حالی که سرم دستش و میکند گفت

::::حالت چطوره پسر جاییت درد نمیکنه

تهیونگ سری تکون داد و با صدای ضعیفی زیر لب جواب داد

= گلوم خیلی میسوزه

پرستار سری تکون داد و یه قرص از توی جیب روپوشش درآورد و دست یونگی که نزدیکش داده بود داد و مشغول درآوردن ماسک اکسیژن شد و در همون حال گفت

:::: هر موقع که گلوش درد گرفت یه دونه بخوره سوزش گلوش و کامل از بین نمیبره اما قابل تحمل ترش میکنه

بعد ماسک اکسیژن و درآورد و در نهایت موهای تهیونگ و به هم ریخت و در حالی که ماسک و کپسول رو میذاشت سرجاش بدون مخاطب گفت

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now