pt.18

434 79 59
                                    


Taehyung pov :

در حالی که جعبه های کادو کوفتی توی دستم نمیذاشت حتی جلوی پام و ببینم با راهنمایی های نامجون که جعبه های کمتری دستش بود وارد اتاق شدم و کادو ها رو پرت کردم رو بقیه جعبه های گوشه دیوار و مثل بقیه ولو شدم رو تخت کنار جونگکوک

در حالی که نفس نفس میزدم شروع کردم به غر زدن

= آیش لعنتیای کَنه بیریخت آخه که چی
الان اینهمه کادو دادین تونستین مخمو بزنین من که اصلا نمیدونم کی به کیه چی به چیه

یونگی در حالی که کل مدت و رو تخت هوسوک لم داده بود و هیچ کمک رسانی ای بهمون نکرده بود گفت

× کیم بهتره که خفه شی و بجاش فقط بازشون کنی و ببینی چیا بهت دادن تا از شر کوهی که نصفه اتاق و گرفته خلاص شی

جونگکوک موافقت کرد

$ حق با یونگیه فضای اتاقتون خیلی تنگ شده

با تنبلی از روی تخت بلند شدم و گفتم

= حداقل نمیخواین کمکم کنید

هوسوک که تا اون لحظه خسته سرشو گذاشته بود روی پای یونگی با این حرفم مثل فشنگ بلند شد
دست راستش و گذاشت کنار شقیقش و سلام نظامی داد و گفت

# بله قربان در خدمت گذاری حاضرم

و بعد با حالت دو خودش و رسوند به کادو و یه جعبه رو جنگ زد و با حالت وحشیانه ای شروع کرد به پاره کردن جعبه
جونگکوک در حالی که میخندید با آرامش رفت پیش هوسوک نشست و جعبه دیگه برداشت

یونگی اعلام کرد که خوابش میاد و هیچ کمکی نمیکنه

نامجونم گفت امروز پدرش دوچرخه جدیدشو براش میفرسته و باید بره تحویلش بگیره بنابراین نمیتونه کمکی بهمون کنه و اتاق و ترک کرد

هوسوک بلاخره موفق شد جعبه رو باز کنه و اولین کادو یه باکس شیشه ای بود که تا خِر خِره پر شکلات بود

با ذوق باکس و از دستش گرفتم و بازش کردم و بسته شکلات تخته ای رو برداشتم و باز کردم و بی صبر یه گاز گنده بهش زدم

جونگکوک بیخیال جعبه کادو توی دستش شد و یه مشت از شکلات های پوست قرمز توی باکس برداشت

هوسوکم که حس میکرد داره از قافله جا میمونه یه شکلات تخته ای برداشت و بازش کرد و یه گاز گنده بهش زد

اما به محض جویدن چهرش تو هم رفت و شکلات و پرت کرد روی زمین و دوید سمت سرویس بهداشتی

با تعجب در حالی که رفتنش و نگاه میکردم گفتم

=نکنه هوسوک حامله شده

با این حرفم جونگکوک زد زیر خنده و همزمان یونگی سیخ وایساد و در حالی که با چشم های ورقلمبیده نگاهم میکرد داد زد

Mad boys/vminkookWhere stories live. Discover now