+ دوست داری با من بیای ته؟
_ نه کو صد بار پرسیدی الانم که میتونم یه نفس راحت از نبودت بکشم داری پیام میدی
+ باشه تهیونگا شام راس ساعت ۹ اوکی کردم خوب بخور و بخواب
_ اوک
نفس عمیقی کشید سوار ماشینش شد ، چند روز از هم اتافی بودنشون گذشته بود اما هیچ پیشرفت خاصی توی برخورداشون وجود نداشت
_ کو غذا رو کنسل کن میرم بار
با ابروهای بالا پریده به گوشی خیره شدم پسره لجباز
+ با کی میری ؟
_ مربوطه؟
+ با تو ام تهیونگ
_ دوست پسرم .... فعلا
چیزپسرش؟ فرمون فشار دادم توی دستم شانس اوردی که من مجبورم برم خونه پدریم وگرنه جوری به فاکت میدادم بگی مامان ، بری سمت بابات
نفسمو کلافه فوت کردم
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...