T

2.4K 359 4
                                    

_ جونگکوک _

به موهای فرفریش نگاه کردم که از زیر کلا کپش بیرون بودن

لبخندی به چهره اش زدم ماسک مشکی رنگمو روی صورتش میزون کردم

+ زود لبت خوب میشه تهیونگا‌

_ هوم

توی چشمای هم خیره بودیم بی اینکه هیچکدوممون حرفی بزنیم انگار که همه چی رو میشد توشون خوند

تهیونگ سرشو روی شونه ام گذاشت
لبخندی زدم دستمو پشت کمرش حلقه کردم

+ بیبی کوچولوی من خسته است؟

_ یکم

+ میخوای فردا بریم؟

تهیونگ به سرعت سرشو بالا اورد اخم کرد

_ نههههه من استرس دارم همینجوری

+ استرس چی عزیزم ؟

دوباره سرشو توی بغلم تنظیم کرد

دستمو دور کمرش حلقه کردم کمی بالا کشیدمش تا پاهاش روی زمین نباشه خسته تر شه ( یک عدد جونگکوم عاشق نیازمندیم )

_ خب اینکه منو معرفی کردی حس مسئولیت میکنم میترسم خراب کنم

بوسه ارومی روی کلاهش گذاشتم زمزمه کردم

+ عزیزم یه شغله فقط چرا خودت ازار میدی ، بریم؟

تهیونگ سرشو تکون داد

روی زمین گذاشتمش و شونه هاشو توی دستام گرفتم

+ بدون بوس؟

خم شدم روی لباش که با ماسک کاور شده بود بوسیدم

اروم خندید دستمو گرفت از اتاق خارج شدیم

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now