روی مبل نشسته بود اخماش هنوز توی هم بود
+ قیافتو این شکلی نکن برام ته!
لبامو اویزون کردم سرمو سمتش خم کردم
با کوبیده شدن دستش توی صورتم
دستمو روی لپم گذاشتم
درد نداشت ولی خب بالاخره الان منو بخاطر یه پاستا زد_ خفهههه شووووو! کاری کردی نتونم دیگه به غذای مورد علاقه ام نگاههه کنم
با نیشخند ابروهامو براش بالا پروندم خودمو توی بغلش جا دادم
_ یاااجمع کن خودتو از روی من ، خودتم لووووس نکن
زمزمه کردم : خب میتونی جاش اسنک دوست داشته باشی یا استیک ! یا هرچیز دیگه ای ! پاستا نه
خودشو کمی جمع جور کرد دستشو پشت کمرم گذاشت
_ دقیقا مشکل فاکیت با پاستا چیه؟
اونجور با علاقه بهش نگاه میکردی !
+ بدم میاد ازش
نفسشو کلافه فوت کرد
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...