_ تهیونگ _
دستشو رها کردم ضربان قلبم رو ختی میشنیدم
اون لعنتی ذره ذره خودشو توی دلم جا کرده بودنگاهمو به مسیر رفته اش دوختم
حس میکردم گرممه با دستم کمی خودم باد زدم به خونه اش نگاه کردم چقدر همه چی پرفکت بودپس خوابگاه چکار میکرد؟
اوسکل من اگه این خونه رو داشتم هیچ جا نمیرفتم یه کنجش پناه میگرفتمبا دیدن یه دست لباس جلوم لبخندی زدم بلند شدم سمت یکی از اتاقا برم
دستمو گرفت
+ من که بدنت و دیدم همینجا عوض کننگاه چپ چپی بهش انداختم
دستمو جدا کردم سمت اتاق اول رفتم
یه سینما خونگی بزرگ ...
شت این حتی از سینماها هم بزرگتره
چقدر پولدار بود
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...