_تهیونگ _
با حس لبای جونگکوک روی گردنم نفس عمیقی کشیدم
نبابد نقشمو خراب کنهدستامو روی بازوهاش گذاشتم محکم هولش دادم با خنده عقب عقب رفتم
به جونگکوک نگاه کردم با چشمای درشت شده هنوز اتفاق و هضم نکرده بود
+ جوووونگشوووک ، بهت بیشتر میادا
ناگهانی بلند شد سمتم دوید
جیغ کشیدم فرار کردم
دور استخر خونه میدویدیم و مطمئن بودم اگه دستش بهم برسه تیکه بزرگه ام گوشمه
پس چه راهی بهتر از اینکه وقتی بهت حمله میشه مث بره خودت بپری توی دام
با فکری که به سرم زد
چرخیدم سمت جونگکوک دویدم
با تعجب سر جاش وایستاد
کمی بعد این من بودم که دستام دور گردنش حلقه کردم
دستشو دور پاهای اویزونم برد دور کمرش حلقه اشون کرد
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...