R

2.4K 395 15
                                    

# خااااک تو سرت یونگی

یونگی سرشو گرفت از چند مین پیش که جونگکوک اعتراف کرده بود تا الان جیمین هر چند مین یک بار انکار مطلبی یادش میومد روی مبل صاف میشست و یه خاک بر سری به یونگی میگفت و دوباره خودشو رها میکرد

& یااااا جئون گفتی بیا اینجا اشتیمون بدم بدتر کردی که...

جونگکوک خندید و شونه ای بالا انداخت

+ تا نفهمم چتونه که نمیتونم کمکتون بدم

جیمین چشماشو ریز کرد سمت جونگکوک خیز برداشت

# این مرتکه با من اول قهر کرده

& اره چون تو بیدارم نکردی

جیمین کلافه توی صورتش زد

& خسته بودم گفتم بهش نیم ساعت میخوابم بعد بیدارم کن خیلی وقته سکس نداشتیم... و میدونی صبح بیدار شدم

چپ چپی به جیمین انداخت

تهیونگ با گوشایی سرخ شده ابمیوه توی دهنش پرید و شروع کرد به سرفه زدن

جونگکوک با استرس چندتا پشت کمرش زد
+ خوبی؟

تهیونگ سرشو تکون داد

جیمین با لحن کلافه ای گفت :  بیداااارت میکردمممم چی میگفتممم بیا منو بکن یونگی نیم ساعتت تموم شد ؟؟؟

با این حرفش جونگکوک و تهیونگ باهم زدن زیر خنده

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now