N

2.5K 405 0
                                    

نفس عمیقی از عطر تنش کشیدم سرمو بیشتر یه سینه اش فشار دادم

دستشو توی موهام کشید

_ گشنمه جونگکوک

خب من نذاشتم شام بخوره هرچی خورده بود هم که بالا اورد طبیعیه !
سرمو از بغلش در اوردم

+ میرم برات یه‌چیزی سر هم کنم

لبخند کمرنگی زد یا چشماش بدرقه ام کرد

به اشپزخونه که رسیدم پشتمو به دیوار تکیه دادم
خب جئون از این بهتر نمیشد ادای جنتلمن ها رو‌در اوردی در حالی یه نودل نمیدونی اماده کنی

گوشیم در اوردم اسم اوما لمس کردم

+ اوووومااااااا

_ جانمم پسرکممممم

+ اومااا یه غذای اسونبا دستور پخت خیلی اسون تر بگو اماده کنم

_ اماده کنی؟ تو؟ افتاب از کدوم طرف غروب کرده؟

+ اوماااااا ، مهمون دارم

با شنیدن خنده اش چشمامو روی هم فشردم خب عالیه تا مدت ها قراره دستم بندازه

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now