قدمی برداشت غر زد : لعنت بهت
کمرش به شدت تیر میکشید و پایین تنشو حس نمیکرد
حوله رو از روی بدنش سر داد به خودش توی آینه خیره شد
بدنش پر هیکی و رد دستای کوک بود
+ فاک بهتتتت جونگکوک ، مث آدم خوارا شدی
جونککگکوک پوزخندی زد دستشو سمتش دراز کرد
_ بیا اینجا ، غر نزن
خودشو توی بغل جونگکوک انداخت
+ آخ چقد سردی
جونگکوک بین گردنشو نفس کشید : تو ولی خیلی گرمی
+ کوک ! منوتو اون مسئله حل نکردیم
_ حل کردیم که نگاه کن به بدنت
تهیونگ اخمی کرد تویچشماش خیره شد
+ نپیچون کوک ، من از اوندختره اویزون خوشمنمیاد
جونگکوک بین ابروهاش بوسید
_ اخم نکن یوگن ، منم ازش خوشم نمیاد
ته سرشو روی سینه محکم مردش گذاشت
+ خیلی بهت میچسبه
_ دیدی که من هر بار خودمو کنار کشیدم و بازومو از دستش در اوردم
+ بازم ، ناراحتم
_ دیگه چکار کنم عزیزدلم ؟ چکار کنم که من بی تقصیر ببخشید شاهزاده جئون
تهیونگ خندید اروم نیپلشو گاز گرفت
_ اخ اخخخ
+ حقته
_ که حقمه ؟
تهیونگ روی تخت انداخت شروع کرد به قلقلک دادنش
+ آی ائییی ....غلط کردمممم .... کمرمممم درد میکنههههه ببخشید
جونگکوک بی هوا لباشو روی لبش کوبید با خرص بوسیدش
صورتش قاب گرفت : نمیدونی چقدر میخوامت؟ چقدر دیوونتم ؟ چقدر از تمام این دنیا فقط تو رو میخوام؟ نمیدونی همه ی وجودمی یوگن؟ نمیدونی ، اخ نمیدونی که میگی اون دختره اون دختره؟
تهیونگ از ابراز علاقه ی یهویی جونگکوک چشماش پر اشک شد غر زد : این همه میگی ، به جاش یه دوستت دارم نمیگی
جونگکوک خندید دستاشو از روی صورتش برداشت : اونو بهت ثابت میکن هر روز ، گفتنی نیست !
پتو رو روی ته مرتب کرد کنارش دراز کشید
ته خزون خزون خودشو توی بغل جونگکوک جا داد : برام ثابت شده است جئون جونگکوک .... ولی خب ... دوستت دارم
لبخند روی لب مرد اومد سرشو بوسید
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...