Y

2K 291 18
                                    

پتو رو کنار زد کنارم دراز کشید و پشتش و کرد بهم

+ عام ... کوک؟

صدای ضعیفی ازش بلند شد : هوم

+ قهری هنوز؟

_ نه ،چرا قهر باشم ؟

نفسمو کلافه فوت کردم

+ خیلی حساس شدی کوکی

دستامو دور شکمش حلقه کردم بوسه ای روی کمرش گذاشتم

+ من که عذرخواهی کردم

_ میدونم

+ پس چرا هنوز ناراحتی ؟

جونگکوک دستشو روی دستام گذاشت زمزمه کرد : من فقط یکم خسته ام تهیونگ

+ تهیونگ؟

نفسشو کلافه فوت کرد

با صدایی که ناراحتی ازش موج میزد گفت : خودتو بزار جای من ! واقعا این قضیه ... شوخی بردار نبود

+ کوک باور کن من بیخبر بودم اگه خبر داشتم اصلا نمیذاشتم اینجوری شه ! خودت میدونی که ، اوما هم برای همین اولش دزدیدم تا بهت نگم

_ میدونم

+ پس ناراحت نباش دیگه ، لطفنی

دستامو از دستاش بیرون کشیدم روی تخت به کمر خوابوندمش

+ نگاهم کن

جونگکوک نگاهشو  روی لبام ثابت کرد

+ چشمامو کوک؟

نگاهشو بالا اورد

+ ببخشید

_ بخشیدم ، ولی دیگه از این شوخیا باهام نکنین واقعا قلبم توی دهنم میزد

بوسه ای روی لبش گذاشتم روی شکمش نشستم

+ میخوای عذرخواهیمو جور دیگه ای نشونت بدم؟

با شیطنت روی دیکش نشستم زمزمه کردم

+ هوم ددی؟

_ ددی؟

+ دَ..دی!

پوزخندی روی لبش پدیدار شد دستشو ظریف روی پاهام کشید

_ ولی من میخوام ... یه جور دیگه عذرخواهی کنی

Yugen |KookV|Onde as histórias ganham vida. Descobre agora