k

3K 465 5
                                    

_جونگکوک_

کوله ام پرت کردم روی تخت ، لعنت بهش چرا اینقدر طول کشید ؟

+ کیم تهیونگگگگگ بیدار شوووو مثل بوف خوابی از صبح پاشووو

تهیونگ پتو بیشتر روی سرش کشید

با صدای گرفته ای گفت : دست از سرم برادر جئون

جونگکوک کنار تختش نشست پتو رو از روی صورتش کنار زد

+ پس گریه کردی

تهیونگ پشتشو بهش کرد

_ گمشو از کنارم

+ گم شم؟ یاااا تهیونگ چرا هروقت حالت بده با من خشن میشی الان تقصیر من چیه این وسط ؟

_ حوصله ندارم فقط

جونگکوک دستشو دور کمرش حلقه کرد روی تخت نشوندش

_ چه غلطی میکنییییییی ولم کن

+ هیش

محکم بغلش کردم پشت کمرش ضربه های ارومی زدم

+ نمیدونم چیشده اما ناراحت نباش من اینجام ! اماده شو بریم بیرون تا یه چیز خوشگل نشونت بدم بلوته

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now