K

3K 467 6
                                    

+ هی کیم ته ؟

_ سلام هیونگ

+ چکار میکردی؟

_ کتاب میخوندم

+ جونگکوک کجاست ؟

_ جونگکوک؟ صمیمی به نظر میاین

+ کیم ته ...

_ کیم نامجون ، چی میخوای؟

+ متاسفم

_ اینقدر حس میکردی من مزاحمتونم؟! من دیدم اون درخواست انصراف از خوابگاه که تو فرستاده بودی ، جین خبر داره؟!

+ نه

_ دیگه بهم پیام نده من واقعا تو رو هیونگ خودم میدونستم و دوست داشته اما تو چی؟! اینقدر مزاحمتون بودم؟ اینقدر از من بدتون میومد من توی سئول غیر از تو و جین هیونگ هیچکسو نداشتم ولی ... دیگه نمیخوام هیچکدومتون ببینم

گوشی خاموش کرد سرشو به بالشت فشرد لعنت بهش
اشک سمجی که از گوشه چشمش چکید راهشو به بالشتش پیدا کرد

Yugen |KookV|Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz