v

2.2K 314 1
                                    

بین زانو های پسر نشسته بود دیکشو توی دهنش ساک میزد

تهیونگ دستشو روی دهنش گذاشته بود سرشو عقب پرت کرده بود

با دست دیگه اش هم توی موهای جونگکوک چنگ زده بود

ناخداگاه کمرشو بالا اورد به دهن جونگکوک ضربه زد که باعث شد جونگکوک به رونای پر از هیکی و کبودیش چنگ بزنه

+ آه کوک نزدیکم

کوک سریع سرشو دور کرد انگشت شستشو روی شکاف دیکش گذاشت

+ آی کککووک

نگاهشو بالا اورد که با نگاه شاکی ته مواجه شد

با صدای گرفته ای که بم تر شده بود گفت : اینجور نگاه نکن بچه سرتق قرار نیست بی من بیای

بعد از اینکه مطمئن شد ته ارضا نمیشه دستشو سمت زیپ شلوارش برد

_ ببینم برای این یکی چقدر طاقت میاری که ناله هاتو خفه کنی

پاهای ته رو بالا کشید روی شونه هاش گذاشت که ته سرش هم روی صندلی پرت شد نصف کمر به بالاش روی هوا بود

+ کووک

کوک بی معطلی دیکشو توی سوراخ ته فرو کرد

محکم پشت هم بهش ضربه زد

+ آهههه کوککککک لعنت بهت این ... این خیلییی عمیقهههه

جونگکوک پوزخندی زد به ضرباتش ادامه داد

_ هوم بیبی ، چقد گرمیییی

با دستاش روناشو محکم گرفت ضربه هاشو جوری محکم کرد و شدت داد که ته حدس میزد هر آن ممکنه صندلی بشکنه

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now