با ندیدن جونگکوک آب دهنمو قورت دادم
آروم صداش زدم : کوکی !
سمت در حموم حرکت کردم
شاید حمومه! دسشوییه !
+ کوکی !
هر آن منتظر بودم از پشت سرم یه دست...
+ فاااااک
با گرفته شدن گردنم از پشت سر لمس لبایی که روی گردنم حرکت میکرد نفسم گرفت
_با صدای بم شده در گوشم لب زد : جونم بیبی
+ کوک ! یه صدایی , از آشپزخو...
گردنم بالا گرفت لباشو روی لبام گذاشت_ اوم
+ کو....
دستشو روی شکمم لغزوند
سعی کردم لبامو از لبش جدا کنم
_ کوک ! جدیم یکی توی آشپ..
روی تخت پرتم کرد دکمه هاشو باز کرد
+ یا استقدوس... نکنه مث سیجن تسخیر شدی کوک ؟
بلوزو کنار تخت انداخت روم خیمه زد
_ خیلی وقته تسخیر تو شدم ...بیبی
با یه دستش تیشرتمو بالا زد
بوسه ای روی قفسه سینه ام گذاشت زبونشو از بین سینه هان تا وی لاینم کشید
+ کوو....آه فاک
پهلوهامو گاز گرفت
+ درد داااره کووووو !
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...