u

2.3K 363 22
                                    

_جونگکوک_

+ یونگی

_ هن؟

+ هفته دیگه تولد تهیونگه

_ به منچه من تولد جیمین رو هم در توانم بود میپیچوندم

جونگکوک سرشو به نشونه تاسف تکون داد تایپ کرد

+ هیونگ لطفااا بهم کمک کن بجای این حرفا

_ کردنش با کمک

+ فاک یو

جونگکوک از صفحه چتش با یونگی بیرون اومد گوشیشو متفکر روی لب پایینش گذاشت

یعنی باید براش چه جور تولدی میگرفت که راحت باشه

به بک گراند گوشیش خیره شد نیمچه لبخندی به عکس دو نفرشو زد

به بک گراند گوشیش خیره شد نیمچه لبخندی به عکس دو نفرشو زد

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

با اصرار تهیونگ باهم یه عکس خیلی خفن گرفته بودن

(یوگن❤️)

_ کوکییییییی دوست پسر عزیزم

جونگکوک لبشو اروم گزید

+ چه اتیشی سوزوندی؟

_ هیچی بخدا

+ اوه که هیچی ؟

_ خب هیچی هیچی هم نه ...

+ خودت سالمی؟

_ آره آره

+ بیام دنبالت؟ یا ماشین در حدی سالم هست تا خونه برسونت؟

+ 😂😂😂😂😂😂✋ بیا دنبالم

Yugen |KookV|Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon