M

2.7K 403 1
                                    

با یاداوری دیروز‌ که برای پرداخت شهریه دانشگاهش باز اخطار گرفته بود اخمی کرد

ولی این انصاف نبود

شونه ای بالا انداخت بالاخره که باید دنبال کار میگشت

لباساشو عوض کرد

لباسای خیسش توی دستش گرفت خواست از اتاق خارج شه که با جونگکوکی که دوتا دستاش پر‌ پاپ کورن و خوراکی بود برخورد کرد

+ اوه ببخشییییید

_ عیبی نداره برو‌لباسات بزار جایی من جمعشون میکنم ، بیا فیلم ببینیم

سری تکون دادم از کنارش رد شدم

الان چقدر‌ خوراکی حروم کردم

نفس عمیقی کشیدم لباسامو روی صندلی توی اشپزخونه انداختم سمت همون اتاقی جونگکوک بود رفتم

از پشت دیدمش که روی زمین نشسته پاپ کورنای ریخته شده رو جمع میکنه تا دور بریزه

لبخندی زدم بهش

Yugen |KookV|Where stories live. Discover now