در باز کردم با دیدن تهیونگ لبخندی به صورتش پاشیدم و بغلش کردم
+ هی ته دلم برات تنگ شده بود پسر بوسانی
_ منم کوکی
از بغلم جدا شد نگاهی به ماسک روی صورتش انداختم
+ این ماسک چیه؟
_ عام ... خب سرما ... اره سرما خوردم
+ وسط بهار؟
_ اره یکم بدنم ضعیفه من
از کنارم رد شد خودشو روی تخت پرت کرد
_ چه خوبه اینجا تمیزه
قیافه مغروری به خودم گرفتم
+ پس چی فکر کردی به من شک داشتی؟
صدای خنده اش از زیر ماسک باعث شد لبخند بزرگی روی لبام جا بگیره
_ تو واقعا ادم بی نظمی برای این عجیبه
+ شام خوردی؟ ماسکت در ار خفه میشی الان
_ نه نخوردم و راجب ماسک هم نه ممنون اونوقت مریض میشی باید از کوک ۵ ساله از سئول مراقبت کنم
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...