بعد از تلاش های بی وقفه و توضیحات اوما
نودل پنیری که دوتا تخم مرغ توش شکسته بودم اماده شد+ اوماااااا این خیلی کم نیست؟
_ نه خوبه پسر ، بیشتر از این باشه میترسم خودتو اشپزخونه و عروسمو منفجر کنی
لبامو روی هم فشردم
+ عروست؟
_ وقتی پسر تنبل من برای اولین بار براش دست به قابلمه و اجاق میزنه قطعا براش مهمه ! بی صبرانه منتظرم ببینمش
لبخندی زدم به در اشپزخونه خیره شدم
برام مهم بود انکارش نمیکردم+ فعلا اوما
_ خوش بگذره کوکی
گوشیموتوی جیبم گذاشتم سمت پذیرایی رفتم
به تهیونگ که با اخم به گوشیش خیره شده بود نزدیک شدم به گوشیش خیره شدم
# ادای تنگا رو در نیار کیم تهیونگ
اخمامو کشیدم توی هم این چه سگی بود ؟
ظرف رو جلوش گذاشتم
YOU ARE READING
Yugen |KookV|
Teen Fictionچت استوری [compelet] از تعداد اپش نترسین خیلی کوچولوعه پارتا 🌱 تهیونگ دانشجوی جدید الورود رشته ی ادبیات که وقت مستی اشتباهی به جئون جونگکوک فاکر مشهور دانشگاهشون پیام میده + ددی فاک می _پس از همون اول زحمتی که میگفتی برام داری ، این بود؟ پارت های...