پارت35

2.1K 471 159
                                    

+کجا میریم؟
جیهیون ابرویی بالا انداخت و بدون اینکه نگاهش و از جاده روبروش بگیره لب زد
&یکم تفریح نیازه ،حتما خیلی خسته شدی
+میخوام برگردم خونه
هوفی کشید و فرمون و زیر انگشتاش فشرد
&کدوم خونه جیمین ؟مگه غیر از من کی و داری؟اوه داشت یادم میرفت ...اون جفتای عوضی و قاتلت؟
با عصبانیت سمتش برگشت و اخم غلیظی کرد ،اون حق نداشت اینطوری راجبشون حرف بزنه حتی اگه بدترین بلاها رو سرش آورده باشن بازم پسر روبروش کسی نبود که بخواد توی جایگاه اون تصمیم بگیره
+مواظب حرف زدنت باش بچه
&الان میخوای بزرگتر بودنت و به رخم بکشی؟اصلا تغییر نکردی جیمین
+عوضش تو خیلی تغییر کردی
&نظرت راجبش چیه؟من بخاطر تو تبدیل به اینی شدم که الان میبینی
کلافه چشماش و توی حدقه چرخوند و سرش و به شیشه تکیه داد . تحمل این یکی و دیگه نداشت ،اصلا جیهیون کی از فرانسه برگشته بود ؟
&از دیدنم خوشحال نیستی درست میگم؟
+مزخرف نگو
&(خنده)درسته من چه فکری با خودم کردم؟تو جز اون سه نفر به هیچکس اهمیت نمیدی اما از کی تاحالا انقدر باهام غریبه شدی؟
+صحبت راجب گذشته قرار نیست چیزی و تغییر بده جیهیونا پس بیخیالش شو
تلخندی زد و موهاش و عقب فرستاد
&یه زمانی دوستم داشتی
+این تو بودی که خیانت کردی
&من نه خیانت کردم نه کسی و کشتم جیمین چرا باورم نمیکنی؟
خنده هیسترکی سر داد و چشمای خونسردش و به خوناشام کنارش دوخت
+تو به اعتمادم خیانت کردی همین دلیل برای کنار گذاشتنت کافیه فک کردی من احمقم؟
&تا کی قراره نادیدم بگیری مینی؟نمیبینی بخاطرت به چه حال و روزی افتادم؟حتما باید یه کاری دست اون لاشیا بدم تا بهم اهمیت بدی؟
+چرا فکر میکنی اگه بهشون آسیب بزنی قراره بهت توجه کنم؟یه تار مو از سرشون کم بشه اون‌ روی من و میبینی

لبخند محوی زد ،بازم باید بغض دردناکی که تواین مدت مهمون همیشگیش شده بود و نادیده میگرفت تا عزیز کرده قلبش و ناراحت نکنه اما جیمین زیادی در حقش بی انصافی نمیکرد ؟مگه گناهش چی بود که تاوانش از دست دادن آرامش همیشگیش بود؟
با دیدن حالت گرفتش آهی از سر کلافگی کشید و مردد دستش و روی شونش گذاشت
+این روزا حالم خوش نیست ...لطفا وضعیت و از اینی که هست بدتر نکن
&اما آخه...
+مگه نمیگی دوسم داری؟پس نباید باعث ناراحتیم بشی
&من فقط میخوام کنارت باشم
خواست جوابش و بده که همون لحظه گوشیش زنگ خورد ،با دیدن شماره مشاور اخمی کرد و همونطور که به جیهیون زل زده بود جواب داد
+بله مشاور هو؟
"رئیس پارک ،جیهیون شی امروز نیومدن سر کار میخواستم بدونم شما اطلاع دارین ایشون کجان؟
نیشگونی از بازوی پسر کوچیکتر گرفت و بی توجه به حالت درهمش لب زد
+یعنی از زیر کار در رفته؟
"قربان من میدونم ایشون پسرعموی شماست اما اینکه بخوان به هر بهونه ای صندلی مدیریت و خالی بزارن قابل درک نیست
+بسیار خب من باهاش حرف میزنم و مطمئن میشم دیگه همچین اتفاقی نیفته
"خیلی ممنون قربان
+فعلا
بعد قطع کردن تلفن سیلی آرومی بهش زد و گوشش و پیچوند
&آییی ولش کنننن الان تصادف میکنیم بابا ایشش
+به درک من و بگو کل زندگیم و سپردم دست توی بی لیاقت بگو ببینم تو چند سالته؟4سال؟
هوفی کشید و حق به جانب جواب داد
&اصلا من اون شرکتای لعنتی و نمیخوام جیمین،تموم خواستم از این زندگی تویی بعدم کی گفته یه پسر که هنوز 20سالشم نشده باید ارث و میراث تموم نشدنی بقیه رو مدیریت کنه؟
خب شاید حق با اون بود.نمیتونست بار تموم مسئولیت هاش و روی دوش جیهیون بزاره و در عین حال نسبت بهش بی تفاوت باشه اینطوری راه قلب پر از تاریکیش و به روی دردسرای جدید باز میکردکه این مورد به صلاح هیچکس از جمله خودش نبود

𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙Where stories live. Discover now