پارت51

1.5K 337 101
                                    

×عوضی تو نباید به پدرات میگفتی؟ما هیچی به این برادر گوسفندت چرا نگفتی که بیاد فضولی کنه بهمون بگه
یونگ با چشمای درشت شده سمت تهیونگ برگشت و معترض غر زد
*چرا هرچی میشه پای من و میکشین وسط؟اصلا آدم خانواده ای مثل شما داشته باشه که دیگه دشمن نمیخواد بچت زده نوه دارتون کرده تقصیر من چیه؟
در همین حین جونگ کوک پاورچین پاورچین از پله ها پایین اومد و دستی به موهای بهم ریختش کشید
_هوف بالاخره گرفت خوایید
تهیونگ به جای خالی کنارش اشاره کرد که همسر آلفاش خودش و بهش رسوند و روی مبل نشست
_خب چی میگفتین ؟
×از جناب بکن درو بپرس
جیهیون نیشخندی زد و با قرار دادن یکی از دستاش زیر چونش به پدراش چشم دوخت
&چرا انقدر قضیه رو پیچیدش میکنین؟از اینکه بخشیدمش ناراضین؟
چشماش و توی حدقه چرخوند و با انگشتاش روی میز ضرب گرفت
×نباید همچین موضوعی و از خانوادت مخفی میکردی جیهیون ...بدجوری دسته گل به آب دادی ،الان خیالت راحت شد که آپات باهات حرف نمیزنه ؟
&جیمین روحیه حساسی داره بهش حق میدم. تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده نمیخواستم یه نگرانی به نگرانی هاش اضافه کنم
جونگ کوک نگاهش و از جیهیون گرفت و مشکوک به پسر دیگش زل زد
_تو که بچه مچه نداری ها؟
هوفی کشید و با حالت عاجزانه ای از جاش بلند شد
*دیگه نمیکشم👏👏دیگه نمیکشم👏👏
×باشه حالا حرص نخور شیرت خشک میشه
با این حرف هر سه نفرشون زدن زیر خنده که یونگ دستش و روی پیشونیش کوبید
*آیا من برای شما یک جوکم ؟
_تو عشق پدراتی شوخی هامون و به دل نگیر توله
شنیدن همین جمله برای باز شدن نیشش تا بناگوش کافی بود .مثل بچه ها ذوق زده شده بود اونقدری که بدون توجه به قد و هیکلش توی بغل ددی جونگ کوکش پرید و صدای ترک خوردن استخوناش و نادیده گرفت
_هی له شدم
*ددی خودمی دوست دارم لهت کنم
&اه اه چندش
تهیونگ از گوشه چشم نیم نگاهی به جیهیون انداخت و پوزخندی زد ،همین که دستاش و به منظور بغل کردن باز کرد پسرک خوناشامش خجالت زده روش و برگردوند و تک سرفه ای کرد ،هرچقدرم با خانوادش کنار میومد نمیتونست نسبت به احساسات و علایقی که توی خونش جریان داشت صادقانه رفتار کنه
×جیهیونا بیا دیگه
&لازم نیست بابازرگ
قهقه ای زد و مرموزانه لب زد
×خودت خواستی توله (بشکن)
لبهای چفت شدش و از هم فاصله داد و متعجب نگاهش و بین اجزای صورت پدرش چرخوند
&واقعا که برای یه از جادوت استفاده کردی؟
×خب چیکار کنم این یکی پسرم همیشه چص کنش تو برقه
پشت چشمی برای پدرش نازک کرد و با هل دادن تهیونگ سعی کرد از بغلش پایین بیاد که همون لحظه صدای خواب آلود جیمین توی سالن پیچید
لباس بلندی که تا روی باسنش میرسید،تارای ابریشمی موهاش که توی بهم ریخته ترین حالتشم کیوت به نظر میرسید و اون لبای غنچه شدش بیشتر از هرچیزی ثانیه شمار انفجار قلبشون و به کار مینداخت

یه راست سمت آلفاهاش رفت و با گرفتن از یقه دو پسر اونارو از جایگاهی که قرار نبود به راحتی اون و تقدیم بچه هاش کنه بلند کرد و خودش توی بغلشون نشست، هانول به اندازه کافی سهم ناز و نوازشای امروزش و دریافت کرده بود حالا نوبت خودش بود که توسط آلفاهاش لوس بشه
+تموم بدنم بوی توت فرنگی گرفته ددیا
تهیونگ با لذت موهای جیمین و نوازش کرد تا حس خوبی و بهش القا کنه
×این طبیعیه خوشگلم پسرمون یه امگای با نمک و خوش رایحس درست مثل خودت
_تازه فیسشم به تو رفته عزیزکم این همون چیزی نبود که همیشه میخواستی؟
با یاد آوری خاطرات دوران بارداریش لب گزید و چنگی به لباس جونگ کوک زد تا صورتش و روی سینه های تختش پنهون کنه ،مگه میتونست فراموش کنه اون آبرو ریزی بزرگ و؟!
وقتی فقط با یه لباس گل گلی رفته بود سراغ آلفاهاش توی شرکت اونم وقتی سر  مهم ترین جلسشون بودن ،تا فقط بهشون بفهمونه حق ندارن بدون ماسک توی خونه بگردن
دلش میخواست برعکس جیهیون و یونگ که درست مثل تهیونگ و جونگ کوک بودن امگا کوچولوش چهره ی اون و به ارث ببره کجای این خواسته عجیب غریب به نظر میرسید؟البته اگه کشیدن موهای جفتاش و جلوی اون همه آدم نادیده میگرفت
+میشه راجبش حرف نزنیم؟هنوز وقتی یادش میفتم دلم میخواد آب بشم برم توی زمین
*تو و خجالت؟
نیم نگاه خشنی به یونگ خندون انداخت که خیلی زود حساب کار دستش اومد و خودش و جمع و جور کرد،حالا فقط مونده بود زهر چشم گرفتن از جیهیونی که بدون اجازش خط قرمزای زیادی و پشت سر گذاشته بود
از آغوش گرم آلفاهاش دل کند و مثل یه گربه کوچولوی خشن مقابل ومپایر کوچولوش وایساد
+چطوری بزن در رو
لبخند دستپاچه ای تحویل آپاش داد و دستی به پشت گردنش کشید
&نمیدونم چرا همتون اینجوری صدام میزنین اونم وقتی کل ماجرا رو براتون گفتم
انگشت اشارش و تهدید وار سمتش گرفت و شمرده شمرده گفت

𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙Where stories live. Discover now