پارت45

1.7K 401 68
                                    

&درد میکنه؟
صورت درهمش یهو جدی شد،نا باور به جیهیون توپید
*زدی پوکوندیم بعد میگی درد میکنه؟
&گفتم رو مخم راه نرو ولی تو چیکار کردی؟پس حقته
*بخاطر یونسو همچین بلایی سرم آوردی نکنه معشوقشی و من خبر ندارم
حرفش و با تمسخر و خنده به زبون آورد که جمله بعدی جیهیون مثل یه گلوله توی مغزش شلیک شد
&آره عاشقشم اگه تو نمیخوایش من میخوامش پس فکر اذیت کردنش و از سرت بیرون کن
حتی تصور اینکه یونسو به آغوشی غیر از بغل اون پناه ببره باعث میشد فرمونای خشمش و توی فضا آزاد کنه ،جیهیون داشت از دزدیدن کسی حرف میزد که متعلق به خودش بود؟چطور میتونست انقدر پست و عوضی باشه؟

از حس رایحه تلخ برادرش اخمی کرد و شیشه رو پایین کشید
&جمع کن خودت و حالم و بهم زدی
*یعنی چی که دوستش داری؟با توعم جیهیون
&حرفام واضح نبود؟
با کنایه حرف زدن و اون نیشخند رو مخش بدجوری عصاب نداشته یونگ و به گوه میکشید طوری که دلش میخواست جفتشون و از ماشین پرت کنه پایین اما ...اصلا چرا باید نسبت به این موضوع واکنش نشون میداد؟مگه اون کسی نبود که ادعا می‌کرد علاقه ای به پسرک امگا نداره؟پس این خشم خانمان سوز از کجا نشأت میگرفت؟

*فکرش و از سرت بیرون کن این یه اخطاره
انگار که حرف خنده داری شنیده باشه قهقهه ای سر داد که اون و بیشتر از قبل شبیه ددی تهیونگش میکرد این پسر بدون شک یه کپی سایکو تر از پدرش بود اما خونسردی توی نگاهش بی شباهت به جونگ کوک نبود قیافش فریاد میزد که از رگ و ریشه اون دونفره
&چی دارم میشنوم؟به غرور مسخرت برخورد ؟
یونگ پوزخندی زد و دستی لب خونیش کشید
*تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟قضیه عشق نا فرجام خودت و فراموش کردی هیونگ ؟
با سکوت یهویی جیهیون نیشخندش عمیق تر شد اما قبل از اینکه بخواد بازم با حرفاش آزردش کنه صدای جیغ بلند لاستیکای ماشین بلند شد و یکم بعد کنار خیابون متوقف شد

از برخورد سرش به گوشه داشبورد آخی گفت و معترض سمت برادرش برگشت اما همینکه نگاهش به چشمای سیاه رنگش افتاد از کارش پشیمون شد
اون چشما درست مثل لحظه های آخر زندگی تاریک و نا امید کننده بودن
&وقتی چیزی از حقیقت نمیدونی زر نزن
*خب حقیقت چیه؟من و تو جفتمون عوضیم اون از آپای بیچارمون که 18سال بخاطرمون با تنهایی و افسردگی دست و پنجه نرم کرد اینم از ما
دستی به شقیقه دردناکش کشید و با لحن جدی لب زد
&شاید حق با تو باشه اما من هیچوقت به کسی که عاشقش بودم خیانت نکردم درست برعکس تو
*پس چرا ولش کردی؟
&دلم نمیخواد راجبش حرف بزنم
*ولی باید بگی!!!
بلند فریاد زد که جیهیونم متقابلا با صدای بلندتری داد زد
&وقتی زیر یه حرومزاده دیگه ناله میکرد باید دستاش و ماچ میکردم؟؟
با شنیدن این حرف شوکه و متعجب به صورت آشفته برادرش نگاه کرد ،پشت اون هاله تاریک قلب شکسته ای پنهون شده بود که فقط یونگ در اون لحظه شاهدش بود
پس هیونگش داغ عشق دیده بود که اینطور از بروز دادن احساساتش بیزار بود
سرش و روی فرمون ماشین گذاشت و نفس عمیقی کشید
&تو چی میدونی از زندگی من؟حتی نمیتونی تصور کنی چقدر داغون شدم وقتی دیدم اونی که با عشق بهش شب هام و صبح میکردم داره خودش و با یه آغوش دیگه آروم میکنه
حاضر بودم بخاطرش جون بدم ،فقط کافی بود لب تر کنه تا زندگی بی ارزشم و پیشکشش کنم ولی اون جلوی چشمای من بدنی که متعلق بهم بود و تقدیم به یه مادرجنده دیگه کرد
انتظار داشتی چیکار کنم؟منم یه آدم بودم با کلی احساسات
کلی آرزو و رویا برای آیندش ولی ...
نفسی گرفت و با لحن آرومی ادامه داد
&الان فقط میخوام خوشحالی خانوادم و ببینم شاید اینطوری  بتونم عواطفی که مدت ها پیش توی قلبم دفن شدن  زنده کنم
با فرو رفتن توی آغوش گرمی متعجب دستاش و به شونه های دونسنگش رسوند که صدای بغض آلودش و شنید
*من دوستش دارم هیونگ ...نه !عاشقشم یونسو عشق بچگی منه ما باهم بزرگ شدیم ولی یه سری چیزا باعث شد نسبت بهش سرد و بی تفاوت بشم

𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙Where stories live. Discover now