پارت36

2K 414 139
                                    

دو روز بعد :

روی مبل نشسته بودم و زیر چشمی اون موجود پر دردسر و میپاییدم ،خب مثل اینکه باید اعتراف کنم این توله جن شرور واقعا توی لباس ریاست جذاب و تودل بروعه انگاری تصمیم درستی برای انتخابش گرفتم

مشغول بررسی فایلا بودم که صدای نوتیف گوشیم بلند شد و باعث شد توجهم و به اون بدم
+جونگ کوک؟اون...مگه از دستم عصبانی نیست؟
بیخیال شونه ای بالا انداختم و نگاهی به متنی که برام فرستاده بود انداختم
[امشب تولد یونگه و قراره توی عمارت جشن بگیریم بیا اتفاقاتی که بینمون افتاده رو نادیده بگیریم تا بتونیم پسرمون و خوشحال کنیم امیدوارم بیای ،دوست دارم ]
دست آزادش و روی پیشونیش کوبید و لعنتی به خودش فرستاد .انقدر سرگرم کاراش شده بود که همچین موضوع مهمی و فراموش کرده بود ؟لعنت به ذهن پر مشغلش
+چطور یادم رفت ...
&داری چیکار میکنی؟
هینی کشید و ترسیده سمت پسر کوچیکتر برگشت
+میشه یهویی جلوم سبز نشی؟
&نوچ
+آدم بشو نیستی
جیهیون بدون اینکه ارتباط چشمیش و با امگا قطع کنه اشاره ای به تلفن کرد و مجددا پرسید
&کی بود؟
+زیادی فضولی نمیکنی؟برو رد کارت بچه
&اگه بهم نگی...
+اگه نگم چی؟میری آدم میکشی؟من احمق و بگو فکر میکردم عوض شدی
دستای مشت شدش و روی میز شیشه کوبید که تویه چشم بهم زدن خورد و خاک شیر شد و بیشتر از قبل عصاب پسر بزرگتر و بهم ریخت
+زده به سرت؟؟؟
&آره وقتی کسی که دوستش دارم هیچ ارزشی برام قائل نیست میزنه به سرم دیوونه میشم و تو خوب میدونی وقتی اون روی سگم بیاد بالا چه اتفاقی میفته فک کردی نمیتونم اون جونگ کوک عوضی و تهیونگ لعنتی و از سر راه بردارم؟هه میتونم یه جوری سر به نیستشون کنم که ‌...(سیلی)

بهت زده دستش و روی گونه دردناکش گذاشت و چشمای لرزونش و به نگاه خونالود امگای مقابلش دوخت
اون ...روش دست بلند کرده بود؟!
نفس عمیقی کشید و با کلافگی از کنارش رد شد

+تا وقتی اخلاقت و درست نکردی بهتره دور من و خط بکشی یادت نرفته که برای چی تنهات گذاشتم؟پس یکم رو خودت کار کن
خواست از اتاق بیرون بره که همون لحظه یه نفر توی بغلش پرت شد و ذهن متشنجش و بیشتر از قبل به نابودی کشوند
دندون قروچه ای کرد و خشمگین به مرد مقابلش چشم دوخت
"وای من متاسفم جیمین شی اصلا ندیدمت!
نگاهی به لباس خیسش انداخت و اخمی نثار اون آلفای احمق کرد که نیشخند محوی روی لبهاش جا خوش کرده بود
+حیف که یکی از سهامدارای شرکتی وگرنه با دستای خودم خفت میکردم فک نکن این مسخره بازیات و تحمل میکنم
آلفا پوزخندی به امگای مقابلش زد و با جلو بردن سرش کنار گوشش پچ زد
"ولی من ترجیح میدم طور دیگه ای خفم کنی ...درضمن هنوز نمیخوای راجب درخواستم فکر کنی ؟
این و گفت و به آرومی دستش و روی باسن حجیمش گذاشت که همون لحظه دست قدرتمندی دور مچش پیچید و اون و متوجه خودش کرد
جیمین که میدونست این درگیری هیچ عاقبت خوشی نداره سمت جیهیون برگشت و سرش و به دو طرف تکون داد اما بر خلاف تصورش پسر کوچیکتر لبخندی زد و با هل دادن امگا به طرفی مقابل مرد قرار گرفت
&آقای سو نظرتون چیه راجب یه سری از مسائل باهم گفت و گو کنیم ؟
مرد که از تعجب زیاد دهنش باز مونده بود در آخر لبخند دستپاچه ای زد و فورا تایید کرد
"حت...حتما برای ناهار برنامه ای دارین؟
&معلومه که نه میتونیم توی رستوران باهم صحبت کنیم

𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨🌙Where stories live. Discover now